ان روزه بارانی🖤✨

ان روزه بارانی🖤✨
پارت 9🖤✨

از فصل ۲🖤✨


رزی: شنیدما


لیسا: رفتیم دونبال جنی و جیسو رفتیم خونه من وقتی خواستم درو باز کنم دیدمممممممم دررر بازه

رزی: لیسا چرا دره خونت بازه؟

لیسا: وایی نمی دونم


جنی: بریم توو

جیسوو: اگه دزددد باشههه چی؟

جنی:_ معلومه دزده خب یچیزی می بریم به عنوان اصلحه

رزی: ارههه

لیسا: وارد خونه شدیمم اروم اروم می یومدیم من ی چوب تو دستمم بود جیسو کیفش تو دستش بود😂 به عنوان صلاح و رزی اب پاش و جنی گوشیش😂

رزی: جنی می شه دقیقا بگی گوشی چه صلاحی هست

جنی: صلاحه دیگع

لیسا: اجیم رو اذیتت نکن رزی
.😂

رزی: یهوو دیدیممم مامانننننن

لیسا: پشممممم مامان تو کی اومدی؟

مامان: سلامم دختراااا سلامم جیسو جونم

جیسو: سلام خاله😊

مامان: به من نگوو خالهه بگوو مامان اینجوری راحت ترمم

جیسو: باشهه مامان😁


مامان: افرین
راستیی رزی من می خوام فرداا بیام شرکتتتت ی باذدیدی کنم

😉

رزی؛چچچشم مامان


لیسا: مامان ما خیلی خوابمون میاد بهتره بریم بخوابیم

مامان: برید دخترا

رزی: وایییی اگه مامان بیادد شرکتتت جیمینن رو ببینه

جنی: خوو ببینه چی می شه نمی فهمه خو
رزی: راستی خوو بخوابیم دیگه
پایان پارت 9