p2
p2
جونگ کوک از جایش بلند شد و از لیزا خواست برای یک چیز مهم باهاش خصوصی صحبت کند،انها با هم وارد یکی از اتاق های ان مهمانی شدند و شروع کردن به مکالمه کردنجونگ کوک: خب..لیدی امشب در این لباس خیلی خوشگل شده ای نمیتونم نگاهم رو کنترل کنمچشمک
لیزا:سرخ میشع و میخندهاوه میدونم
جونگ کوک:یک نیش خند میزنهاومم...هر وقت نزدیک ات میشم قلبم نمیتونه ضربانش رو کنترل کنه میدونی خب... سخته
لیزا:کمی میخندد او تو خیلی شیرینی منم همچین احساسی نصبت به تو دارم میدونم من شوهر و یک بچه دارم و تو هم یک زن داری اما نمیشه در برابرت مقاومت کردبا لحن عشوه گرانه میگوید
جونگ کوک:پوزخند میزنه پس میخوام تو رو مال خودم کنمکمر لیزا رو میگیره و نزدیک خودش میکنه
لیزا:دستش رو گردن جونگ کوک حلقه میکنه اره
جونگ کوک:یک بوسه عمیق رو با لیزا شروع میکنه....
(((((((راضی نیستم اگه کپی کنی))))))
جونگ کوک از جایش بلند شد و از لیزا خواست برای یک چیز مهم باهاش خصوصی صحبت کند،انها با هم وارد یکی از اتاق های ان مهمانی شدند و شروع کردن به مکالمه کردنجونگ کوک: خب..لیدی امشب در این لباس خیلی خوشگل شده ای نمیتونم نگاهم رو کنترل کنمچشمک
لیزا:سرخ میشع و میخندهاوه میدونم
جونگ کوک:یک نیش خند میزنهاومم...هر وقت نزدیک ات میشم قلبم نمیتونه ضربانش رو کنترل کنه میدونی خب... سخته
لیزا:کمی میخندد او تو خیلی شیرینی منم همچین احساسی نصبت به تو دارم میدونم من شوهر و یک بچه دارم و تو هم یک زن داری اما نمیشه در برابرت مقاومت کردبا لحن عشوه گرانه میگوید
جونگ کوک:پوزخند میزنه پس میخوام تو رو مال خودم کنمکمر لیزا رو میگیره و نزدیک خودش میکنه
لیزا:دستش رو گردن جونگ کوک حلقه میکنه اره
جونگ کوک:یک بوسه عمیق رو با لیزا شروع میکنه....
(((((((راضی نیستم اگه کپی کنی))))))
۳.۵k
۱۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.