منطقه ممنوعه عشق پارت ۱۸
#منطقه_ممنوعه_عشق
پارت:18
ات:خب الان که خابم نمیاد من میرم ورزش کنم.
جونگکوک:پرفکت.بهترین فکر.
چشم غره ای بهش رفتم و گفتم:
ات:عزیزم.
خودت از معلم ورزش های دانشگاه خبر داری جای پسرو دختر جداست پس خوشحال نباش.
بعد بلند شدم و رفتم حیاط.
لیا:۱۵ دقیقه اس تو کلاس چه آبی بر سر میکنی؟
ات:گیاه هام رشد کرده بود ابو بر سر اونا کردم.
لیا:عالی.
معلم ورزش نگاهی بهم کردو با اخم گفت:
شوگا:به به چه شد.تشریف اوردین.
لبخندی زدم و با س ل ی ط ه گی گفتم:
ات:آخه پیش معلم جذابی مثل شما بدون آرایش معذب میشم گفتم یه خوشگل مشگل بکنم بیام.
پسرای اکیپ مثل بز خندیدن.
لبخند ضایعه ای بهشون زدم که معلم گفت.
شوگا:ای روسیا حالا برگرد بیا(رعنا😂)
یه دور زدم و رفتم روبروش.
ات:امر دیگتون؟
انگشت اشارشو رو پیشونیم گذاشت و منو از خودش جدا کرد.
شوگا:از دخترهای سرتق بدم میاد.
ات:چه جالب.
شوگا:چی؟
ات:ها هیچی.
شوگا:خب هر حرکتی انجام میدم انجام بدین.
یه دستش و پشت گردنش و دست دیگشو رو پاش گذاشت و پاهاشو از هم فاصله داد.
خدایی عیبه نگم شبیه بابا کرم شده بود.
همه داشتن ورزش میکردن و منی که رگ ک ضخیم باد کرده بود و حرکت های جورواجور میزدم.
هرکی منو میدید حتما تائید میکرد از فضا اومدم.
ات:اوه اوه اوه اوه.
معلم نگاهی بهم کرد سمتم اومد و از گوشم گرفت.
و این باعث شد بچه های کلاس بزنن زیر خنده.
شوگا:تو بامن بیا دفتر.
ات:استاد غلط کردومممم.
شوگا:نوش دارو بعد از مرگ سهراب.
ات:ها؟
شوگا:ینی اینک خیلی دیر پشیمون شدی.
ات:پوف باشه گوشم ول کنین خودم میام.
شوگا:نخیر همینجوری میای.
دوباره پسرا خندیدن سمتشون چرخیدم و گفتم:
ات:خنده ی بی جا موجب انفجار میشود.
دهنشونو بستن که با معلم راه افتادم.
خدایا چرا در وقتای بی موقع رگ ک صخلیم باد میکنه؟(منم رگ ک صخلیم گرفته میخام از اینجا تو خماری بمونین😂🕺)
پارت:18
ات:خب الان که خابم نمیاد من میرم ورزش کنم.
جونگکوک:پرفکت.بهترین فکر.
چشم غره ای بهش رفتم و گفتم:
ات:عزیزم.
خودت از معلم ورزش های دانشگاه خبر داری جای پسرو دختر جداست پس خوشحال نباش.
بعد بلند شدم و رفتم حیاط.
لیا:۱۵ دقیقه اس تو کلاس چه آبی بر سر میکنی؟
ات:گیاه هام رشد کرده بود ابو بر سر اونا کردم.
لیا:عالی.
معلم ورزش نگاهی بهم کردو با اخم گفت:
شوگا:به به چه شد.تشریف اوردین.
لبخندی زدم و با س ل ی ط ه گی گفتم:
ات:آخه پیش معلم جذابی مثل شما بدون آرایش معذب میشم گفتم یه خوشگل مشگل بکنم بیام.
پسرای اکیپ مثل بز خندیدن.
لبخند ضایعه ای بهشون زدم که معلم گفت.
شوگا:ای روسیا حالا برگرد بیا(رعنا😂)
یه دور زدم و رفتم روبروش.
ات:امر دیگتون؟
انگشت اشارشو رو پیشونیم گذاشت و منو از خودش جدا کرد.
شوگا:از دخترهای سرتق بدم میاد.
ات:چه جالب.
شوگا:چی؟
ات:ها هیچی.
شوگا:خب هر حرکتی انجام میدم انجام بدین.
یه دستش و پشت گردنش و دست دیگشو رو پاش گذاشت و پاهاشو از هم فاصله داد.
خدایی عیبه نگم شبیه بابا کرم شده بود.
همه داشتن ورزش میکردن و منی که رگ ک ضخیم باد کرده بود و حرکت های جورواجور میزدم.
هرکی منو میدید حتما تائید میکرد از فضا اومدم.
ات:اوه اوه اوه اوه.
معلم نگاهی بهم کرد سمتم اومد و از گوشم گرفت.
و این باعث شد بچه های کلاس بزنن زیر خنده.
شوگا:تو بامن بیا دفتر.
ات:استاد غلط کردومممم.
شوگا:نوش دارو بعد از مرگ سهراب.
ات:ها؟
شوگا:ینی اینک خیلی دیر پشیمون شدی.
ات:پوف باشه گوشم ول کنین خودم میام.
شوگا:نخیر همینجوری میای.
دوباره پسرا خندیدن سمتشون چرخیدم و گفتم:
ات:خنده ی بی جا موجب انفجار میشود.
دهنشونو بستن که با معلم راه افتادم.
خدایا چرا در وقتای بی موقع رگ ک صخلیم باد میکنه؟(منم رگ ک صخلیم گرفته میخام از اینجا تو خماری بمونین😂🕺)
۳.۹k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.