part²³
part²³
قرار در شرکت 🖇️
لونا:میگم عشقم
کوک:جانم
لونا:کوکی جیمین اومده پس دیگه تهیونگ نمیتونه بره پیش سونا چون جیمین اومده مامانم برمیگرده پس منم مجبورم برم خونمون
کوک: نههههههههه.....نمیزارمممم
لونا:جونگ کوک....مجبورم...مامانم اومد بعد دید من خونه نمیرم باید بهش چی بگم تازه خبر نداره تو دوست پسرمی.....
کوک:باشه....خودم میرسونمت بیا بریم
ادمین:وقتی کوک لونا رو میبره خونشون وقتی میرسن همون موقع سونا و تهیونگ م میان....
لونا:سونا
سونا:اومدی
لونا:اره...بریم داخل...
سونا:کوک و ته شما دو تا هم بیاین با جیمین آشنا شین....
لونا:البته جیمین و کوک همدیگر رو دیدن
سونا:عه
لونا:اره خوب درو باز کن
سونا درو باز میکنه میرن داخل
لونا:جیمیننننننن(داد)
سونا:یاااا چه خبرته
جیمین:بلههععه(چون فاصله شون زیاده داد میکشن)
سونا:بیا پایین
جیمین:چیکار داری
لونا:بیاااااااااا
جیمین:باشه اومدم.....هوفففففف
رفت پایین
جیمین:سلام
جیمین رو به کوک:شما رو که میشناسم ...وشما
ته: من جئون تهیونگ هستم دوست پسر سونا
میرن رو مبل میشینن
کوک:بهتر نیست رسمی حرف نزنیم
جیمین :موافقم
تهیونگ:اوکی
جیمین:خوب از خودتون بگین با هم آشنا شیم
کوک:......
بعد نیم ساعت کلا داشتن حرف میزدن😐
سونا و لونا تو آشپز خونه آن دارن خوراکی و غذا اینا آماده میکنن....
جیمین:میدونین چی عجیبه...کلا لونا هر پسری میخواست بهش نزدیک بشه میزد پسر رو ناکار میکرد سونا ام اصلا محل نمیداد بعد الان دوتا سون باهم دوست پسر دارن...واسه همین من تعجب کردم
کوک:شت پس من باید مراقب باشم تا ناکار نشم (خنده)
جیمین و ته:(خنده)
•سونا و لونا•
سونا:میگم لونا
لونا:هوم
سونا:با هم رفیق شدن
لونا:خو
سونا:😑
لونا:اونجوری نگاه نکن بیا اینا رو ببر سر میز دقیقا هم امروز اجوما و خدمتکارا نیستن ایشششش....
سونا:غر نزن بده ببرم
بعد یه ربع
لونا:بیاین غذا بخوریم (داد)
ته:چرا داد میکشه
جیمین:چیز عجیبی نیست سونا مثل لوناست با دوتا تونم خدا بهتون رحم کنه (خنده)
کوک و ته:.................
در حال غذا خوردن
لونا:بعد اینکه خوردین فیلم میزارم ببینیم
همشون :اوکی
بعد از شام
ویو لونا
رفتم یه فیلم با ژانر ترسناک انتخاب کردم خوراکی ها رو با سونا گذاشتیم رو میز
ادمین:روی یه مبل بزرگ نشستن به ترتیب جیمین،لونا،کوک،ته،سونا
ویو سونا
داشتیم فیلم میدیدم لامصب خیلی ترسناک بود....وااای پس چرا این سه تا عین بز فقط نگاه میکنن هیچ ری اکشنی نشون نمیدن.....من و لونا عین چی ترسیده بودیم داشت به جاهای ترسناکش میرسید لونا و سونا جیغغغغغغغغغ کشیدن
جیمین:یاااا.....کر شدممممم....بزار روح بیاد بعد جیغ بکشین
کوک و ته :(خنده)
لونا:یاااا...نخندیدن
کوک :آخه این کجاش ترسناکه
جیمین :(تلویزیون رو خاموش کرد).....دیر وقته شما امشب اینجا بمونین
اسکی ممنوع ❌
بچه ها بابت تاخیر ببخشید یه پارت طولانی واستون نوشتم ❤️🫰
نظرتون راجب فیک ؟؟؟
ادامه بدم؟؟؟
قرار در شرکت 🖇️
لونا:میگم عشقم
کوک:جانم
لونا:کوکی جیمین اومده پس دیگه تهیونگ نمیتونه بره پیش سونا چون جیمین اومده مامانم برمیگرده پس منم مجبورم برم خونمون
کوک: نههههههههه.....نمیزارمممم
لونا:جونگ کوک....مجبورم...مامانم اومد بعد دید من خونه نمیرم باید بهش چی بگم تازه خبر نداره تو دوست پسرمی.....
کوک:باشه....خودم میرسونمت بیا بریم
ادمین:وقتی کوک لونا رو میبره خونشون وقتی میرسن همون موقع سونا و تهیونگ م میان....
لونا:سونا
سونا:اومدی
لونا:اره...بریم داخل...
سونا:کوک و ته شما دو تا هم بیاین با جیمین آشنا شین....
لونا:البته جیمین و کوک همدیگر رو دیدن
سونا:عه
لونا:اره خوب درو باز کن
سونا درو باز میکنه میرن داخل
لونا:جیمیننننننن(داد)
سونا:یاااا چه خبرته
جیمین:بلههععه(چون فاصله شون زیاده داد میکشن)
سونا:بیا پایین
جیمین:چیکار داری
لونا:بیاااااااااا
جیمین:باشه اومدم.....هوفففففف
رفت پایین
جیمین:سلام
جیمین رو به کوک:شما رو که میشناسم ...وشما
ته: من جئون تهیونگ هستم دوست پسر سونا
میرن رو مبل میشینن
کوک:بهتر نیست رسمی حرف نزنیم
جیمین :موافقم
تهیونگ:اوکی
جیمین:خوب از خودتون بگین با هم آشنا شیم
کوک:......
بعد نیم ساعت کلا داشتن حرف میزدن😐
سونا و لونا تو آشپز خونه آن دارن خوراکی و غذا اینا آماده میکنن....
جیمین:میدونین چی عجیبه...کلا لونا هر پسری میخواست بهش نزدیک بشه میزد پسر رو ناکار میکرد سونا ام اصلا محل نمیداد بعد الان دوتا سون باهم دوست پسر دارن...واسه همین من تعجب کردم
کوک:شت پس من باید مراقب باشم تا ناکار نشم (خنده)
جیمین و ته:(خنده)
•سونا و لونا•
سونا:میگم لونا
لونا:هوم
سونا:با هم رفیق شدن
لونا:خو
سونا:😑
لونا:اونجوری نگاه نکن بیا اینا رو ببر سر میز دقیقا هم امروز اجوما و خدمتکارا نیستن ایشششش....
سونا:غر نزن بده ببرم
بعد یه ربع
لونا:بیاین غذا بخوریم (داد)
ته:چرا داد میکشه
جیمین:چیز عجیبی نیست سونا مثل لوناست با دوتا تونم خدا بهتون رحم کنه (خنده)
کوک و ته:.................
در حال غذا خوردن
لونا:بعد اینکه خوردین فیلم میزارم ببینیم
همشون :اوکی
بعد از شام
ویو لونا
رفتم یه فیلم با ژانر ترسناک انتخاب کردم خوراکی ها رو با سونا گذاشتیم رو میز
ادمین:روی یه مبل بزرگ نشستن به ترتیب جیمین،لونا،کوک،ته،سونا
ویو سونا
داشتیم فیلم میدیدم لامصب خیلی ترسناک بود....وااای پس چرا این سه تا عین بز فقط نگاه میکنن هیچ ری اکشنی نشون نمیدن.....من و لونا عین چی ترسیده بودیم داشت به جاهای ترسناکش میرسید لونا و سونا جیغغغغغغغغغ کشیدن
جیمین:یاااا.....کر شدممممم....بزار روح بیاد بعد جیغ بکشین
کوک و ته :(خنده)
لونا:یاااا...نخندیدن
کوک :آخه این کجاش ترسناکه
جیمین :(تلویزیون رو خاموش کرد).....دیر وقته شما امشب اینجا بمونین
اسکی ممنوع ❌
بچه ها بابت تاخیر ببخشید یه پارت طولانی واستون نوشتم ❤️🫰
نظرتون راجب فیک ؟؟؟
ادامه بدم؟؟؟
۷.۴k
۰۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.