مافیای من 🖤🍷
پارت ۸
جیمین و ته رفتن بیرون
کوک : ات ببین ما نه تجاوز گریم نه چیز دیگه این چیز ها رو هم برای قانع کردن تو نمیگم می خوام واقعایت رو بدونی ........... ( خلاصهههههه یک عالمه چیز میز گفت ات راضی شد 😂)
کوک : جیمین نمی خواست تو رو فریب بده اون واقعا عاشقته من خودم عاشق لیا هستم
ات: لیا دوس دخترته ؟
کوک : اهوم یک بار میریم بیرون باهم اشنا میشین مثل تو تودل برو مهربونه اونم منو عاشق خودش کرده همون طور که جیمین عاشق تو شده
ته و جیمین امد تو
ته ؛ خب راضی شد خانم پارک
ات : خانم پارک،؟
جیمین : مگه تو بیبی من نیستی
ات : جیمین
که یهو گوشی تهیونگ زنگ خورد
تهیونگ : بله
.........
تهیونگ : تو
.............
تهیونگ : خدافظ
کوک : کیه
تهیونگ : چاکسون
درمورد چاکسون ( بزرگترنی و خطرناک ترین مافیا و دشمن اعضا )
کو ک: اون عوضی چی می گفت
تهیونگ : میگه امروز مهمونی گرفته
کوک : خب به عنموم
جیمین : اون عوضی .................( مثلا فحش
تهیونگ : ارم باش بچه اینجاس
ات : منظورت از بچه منممممم
جیمین : چی می گفت
کوک : به مهمونی دعوت کرده
تهیونگ : کوک جان میزاری بگمممم بع پارتی دعوت کرده احتمالن دوباره می خواد قمار بازی کنیم
جیمین : هه من که مشکلی ندارم انگار می خواد باز نصف اموالش و به نام من بطنه
ات : شما قمارم می کنیم
کوک : می خوای نکنیم
ات : بله ببخشید یادم رفت دارم با خطرناک ترین مافیا دنیا حرف می زنم
جیمین: مگه با این صحبت نکردین
ات : این اسم داره
کوک : خودت گفتی اسمت رو صدا نزنیم
جیمین و تهیونگ خندین
ات : مامانننننن ( با دادددد)
جیمین : خانه مامانت اینجا نیس
ات عصبی شد از اتاق رفت بیرون با حرص
کوک : چرا بچه رو حرص میدین
ات امد داخل اتاق
ات : کوک تو بیشتر حرص میدیییی بچه نیستممممم
ته : ات بیا تو تو هم باید باشی
جیمین : خب ات چرا
ته : گفته باید با دوس دخترامون بریم
جیمین : نه ات نمی تونه بیاد انتظار نداری که
ته : خب پس چیکار کنیم
کوک : چیمنون چه طوره ( مثلا دختره )
جیمین : خوبه
ات : یاااااا چی چیو خوبههه
جیمین : خب اون نباید بدونه تو دوس دخترمی وگرنه اسیب می زنه
ات : نه خیر منم میام
کوک : ات خطرناکه
ته : ات نمیشه
ته : من کیو ببرم دوس دخترم
ات : خب من باشم
جیمین و ته : چی
ات : خب چیهههه من می خوام اونجا باشم
جیمین : ات
ات : منم می خوام بیام
کوک : خب اکر ببینه که دوس دختر ته کاری باهاش نداره مهم دوس دختر جیمینه
ته : اوک من مشکلی ندارم
جیمین : هوف باشههه
ته و کوک رفت واسه شب حاضر شن
جیمین : کوک چیکارت کرد دوس شدی
ات : دوس نیستم
جیمین : اوهم
ات : یا حرص نده
جیمین و ات رفتن حاضر شدن
جیمین رفته بود ماشین متظر عضا بود و ات هم داشت حاضر میشد
ات ویو
یک ارایش ملایمی کردم یک لباس تغریبن باز پوشید رفت پایین ( عکسش رو میزارم تو اسلاید دوم
جیمین و ته رفتن بیرون
کوک : ات ببین ما نه تجاوز گریم نه چیز دیگه این چیز ها رو هم برای قانع کردن تو نمیگم می خوام واقعایت رو بدونی ........... ( خلاصهههههه یک عالمه چیز میز گفت ات راضی شد 😂)
کوک : جیمین نمی خواست تو رو فریب بده اون واقعا عاشقته من خودم عاشق لیا هستم
ات: لیا دوس دخترته ؟
کوک : اهوم یک بار میریم بیرون باهم اشنا میشین مثل تو تودل برو مهربونه اونم منو عاشق خودش کرده همون طور که جیمین عاشق تو شده
ته و جیمین امد تو
ته ؛ خب راضی شد خانم پارک
ات : خانم پارک،؟
جیمین : مگه تو بیبی من نیستی
ات : جیمین
که یهو گوشی تهیونگ زنگ خورد
تهیونگ : بله
.........
تهیونگ : تو
.............
تهیونگ : خدافظ
کوک : کیه
تهیونگ : چاکسون
درمورد چاکسون ( بزرگترنی و خطرناک ترین مافیا و دشمن اعضا )
کو ک: اون عوضی چی می گفت
تهیونگ : میگه امروز مهمونی گرفته
کوک : خب به عنموم
جیمین : اون عوضی .................( مثلا فحش
تهیونگ : ارم باش بچه اینجاس
ات : منظورت از بچه منممممم
جیمین : چی می گفت
کوک : به مهمونی دعوت کرده
تهیونگ : کوک جان میزاری بگمممم بع پارتی دعوت کرده احتمالن دوباره می خواد قمار بازی کنیم
جیمین : هه من که مشکلی ندارم انگار می خواد باز نصف اموالش و به نام من بطنه
ات : شما قمارم می کنیم
کوک : می خوای نکنیم
ات : بله ببخشید یادم رفت دارم با خطرناک ترین مافیا دنیا حرف می زنم
جیمین: مگه با این صحبت نکردین
ات : این اسم داره
کوک : خودت گفتی اسمت رو صدا نزنیم
جیمین و تهیونگ خندین
ات : مامانننننن ( با دادددد)
جیمین : خانه مامانت اینجا نیس
ات عصبی شد از اتاق رفت بیرون با حرص
کوک : چرا بچه رو حرص میدین
ات امد داخل اتاق
ات : کوک تو بیشتر حرص میدیییی بچه نیستممممم
ته : ات بیا تو تو هم باید باشی
جیمین : خب ات چرا
ته : گفته باید با دوس دخترامون بریم
جیمین : نه ات نمی تونه بیاد انتظار نداری که
ته : خب پس چیکار کنیم
کوک : چیمنون چه طوره ( مثلا دختره )
جیمین : خوبه
ات : یاااااا چی چیو خوبههه
جیمین : خب اون نباید بدونه تو دوس دخترمی وگرنه اسیب می زنه
ات : نه خیر منم میام
کوک : ات خطرناکه
ته : ات نمیشه
ته : من کیو ببرم دوس دخترم
ات : خب من باشم
جیمین و ته : چی
ات : خب چیهههه من می خوام اونجا باشم
جیمین : ات
ات : منم می خوام بیام
کوک : خب اکر ببینه که دوس دختر ته کاری باهاش نداره مهم دوس دختر جیمینه
ته : اوک من مشکلی ندارم
جیمین : هوف باشههه
ته و کوک رفت واسه شب حاضر شن
جیمین : کوک چیکارت کرد دوس شدی
ات : دوس نیستم
جیمین : اوهم
ات : یا حرص نده
جیمین و ات رفتن حاضر شدن
جیمین رفته بود ماشین متظر عضا بود و ات هم داشت حاضر میشد
ات ویو
یک ارایش ملایمی کردم یک لباس تغریبن باز پوشید رفت پایین ( عکسش رو میزارم تو اسلاید دوم
۶۴.۸k
۱۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.