وقتی موزیک ویدیوش رو با آیو دیدی
3 پارتی فیک از "تهیونگ"
(Part 1)
"از زبان ا/ت"
"ساعت 7 شب بود.... تهیونگ هم گفته بود 9 میاد... قرار بود موزیک ویدیو تهیونگ و اون دختره آیو رو تنهایی ببینم چون خودش گفت تا سوپرایز بشم!
حالا ببینم چی میشه.... اصلا خوشم نمیاد تهیونگ کنار اون دختره ببینم ازش متنفرم😒
تلویزیون رو به یوتیوب وصل کردم ام وی اومد بیرون.... عکس روشو که دیدم یه استرسی بهم وارد شد اصلا خوشم نیومد.... موزیک ویدیو رو پلی کردم....
تو طول موزیک ویدیو داشتم خود خوری بیش از حد میکردم... تا جایی که دیدم تو مراسم عروسیشون سرشونو بهم نزدیک کردن
مغزم داشت منفجر میشد احساس کردم خون به بدنم نمیرسه!
جایی که تهیونگ افتاد روی پای اون دختره و دراز کشید رو پاش کنترلو برداشتم و با جیغ تلویزیون خاموش کردم.... رفتم تو فکر.... سعی میکردم بی اهمیت باشم ولی اصلا اصلاااا نمیشد.... داشتم دیوونه میشدم
نمیدونم چرا انقد ذوق داشت ببینم
لابد برای اینکه منو دق بده یا شایدم.... نه نه امکان نداره مثلا ما 4 ساله ازدواج کردیما نباید بهش مشکوک بشم به هر حال اون آیدله و بازیگر باید به این جور چیزاش عادت کنم!
که متاسفانه نکردم!
همینطور که تو فکر بودم و کم کم داشت گریه ام میومد صدای کلید اومد.... برگشتم سمت در که در باز شد و تهیونگ وارد شد و در بست
وا مگه قرار نبود ساعت 9 بیاد؟!"
..
تهیونگ: سلام عزیزم....
ات: ...
تهیونگ: ام ویم دیدی؟ چطور بود؟ " ذوق"
ات/ اهمیت ندادم و بلند شدم و رفتم تو اشپزخونه تا به غذا سر بزنم.... تهیونگم کتشو در اورد و گذاشت رو مبل و دنبالم اومد.... پشت من وایستاد و دستاشو دور کمرم حلقه کرد که پسش زدم..../
تهیونگ: واااا.... چته چرا اینجوری تو "تعجب"
ات: "با حرص برگشتم طرفش" الان واقعا انتظار داری چجوری باشم؟!
تهیونگ: چی شده مگه؟ "نگران"
ات: چیشدههه؟! "تقریبا با صدای بلند"
کم مونده بود تو موزیک ویدیو دختره رو بکنی!
اون وقت میگی چیشده؟!
تهیونگ: الان مشکلت اینه؟ "تو گلو خندید"
ات: نهههه اصلا مشکلی ندارممم "با حرص"
تهیونگ: "میخندید"
ات: میشه نخندی؟ داری میری رو مخم!
اصلا بیا یه کار کنیم... تو از من طلاق بگیر برو با اون عروسی کن.... یه مشورت باهام میکردی سر اون موزیک ویدیو حال بهم زن بد نبود!!
تهیونگ: شلوغش نکن.... عه ات.... چیشده مگه حالا "خنده"
(Part 1)
"از زبان ا/ت"
"ساعت 7 شب بود.... تهیونگ هم گفته بود 9 میاد... قرار بود موزیک ویدیو تهیونگ و اون دختره آیو رو تنهایی ببینم چون خودش گفت تا سوپرایز بشم!
حالا ببینم چی میشه.... اصلا خوشم نمیاد تهیونگ کنار اون دختره ببینم ازش متنفرم😒
تلویزیون رو به یوتیوب وصل کردم ام وی اومد بیرون.... عکس روشو که دیدم یه استرسی بهم وارد شد اصلا خوشم نیومد.... موزیک ویدیو رو پلی کردم....
تو طول موزیک ویدیو داشتم خود خوری بیش از حد میکردم... تا جایی که دیدم تو مراسم عروسیشون سرشونو بهم نزدیک کردن
مغزم داشت منفجر میشد احساس کردم خون به بدنم نمیرسه!
جایی که تهیونگ افتاد روی پای اون دختره و دراز کشید رو پاش کنترلو برداشتم و با جیغ تلویزیون خاموش کردم.... رفتم تو فکر.... سعی میکردم بی اهمیت باشم ولی اصلا اصلاااا نمیشد.... داشتم دیوونه میشدم
نمیدونم چرا انقد ذوق داشت ببینم
لابد برای اینکه منو دق بده یا شایدم.... نه نه امکان نداره مثلا ما 4 ساله ازدواج کردیما نباید بهش مشکوک بشم به هر حال اون آیدله و بازیگر باید به این جور چیزاش عادت کنم!
که متاسفانه نکردم!
همینطور که تو فکر بودم و کم کم داشت گریه ام میومد صدای کلید اومد.... برگشتم سمت در که در باز شد و تهیونگ وارد شد و در بست
وا مگه قرار نبود ساعت 9 بیاد؟!"
..
تهیونگ: سلام عزیزم....
ات: ...
تهیونگ: ام ویم دیدی؟ چطور بود؟ " ذوق"
ات/ اهمیت ندادم و بلند شدم و رفتم تو اشپزخونه تا به غذا سر بزنم.... تهیونگم کتشو در اورد و گذاشت رو مبل و دنبالم اومد.... پشت من وایستاد و دستاشو دور کمرم حلقه کرد که پسش زدم..../
تهیونگ: واااا.... چته چرا اینجوری تو "تعجب"
ات: "با حرص برگشتم طرفش" الان واقعا انتظار داری چجوری باشم؟!
تهیونگ: چی شده مگه؟ "نگران"
ات: چیشدههه؟! "تقریبا با صدای بلند"
کم مونده بود تو موزیک ویدیو دختره رو بکنی!
اون وقت میگی چیشده؟!
تهیونگ: الان مشکلت اینه؟ "تو گلو خندید"
ات: نهههه اصلا مشکلی ندارممم "با حرص"
تهیونگ: "میخندید"
ات: میشه نخندی؟ داری میری رو مخم!
اصلا بیا یه کار کنیم... تو از من طلاق بگیر برو با اون عروسی کن.... یه مشورت باهام میکردی سر اون موزیک ویدیو حال بهم زن بد نبود!!
تهیونگ: شلوغش نکن.... عه ات.... چیشده مگه حالا "خنده"
۶.۷k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.