نفرین شده
پارت ۱۷
*
کوک:گوشیم زنگ خورد*.. الو آقای چانگ؟..بله؟
آقای چانگ: آقای جئون امروز یه جشن با خانومم داریم خوشحال میشیم با خانومتون تشریف بیارید
کوک: بله..خوشحال میشیم..خدانگهدار
آقای چانگ: خدانگهدار
کوک: قراره بریم جشن یکی از همکارام
ا/ت:عع
کوک: پاشو آماده شیم
* نیم ساعت بعد*
کوک: ا/تت..آماده ای؟
ا/ت: اهومم؛اومد...
کوک: هومم چیه؟.. جذاب شدم؟😈
ا/ت: ن..( لبامو بوسید)
کوک: ...عین پرنسس ها شدی باید مواظب باشم بیبیمو نبرن😂
ا/ت:😂..خیلی خب بریم
* تو جشن*
ا/ت: با همکاراش حرف می زدیم و میخندیدیم تا بلاخره نشستیم
کوک: چقد خوبه که من تو رو دارم... :)
ا/ت: 😁
کوک: (یه لحظه یه آهنگ گذاشتن به فکرم افتاد فکر بدی نیست با ا/ت برقصم) بلند شدم و خم شدم و دستمو سمتش بردم*.. مایل هستید با من برقصید؟
ا/ت: واقعا؟*
کوک: اهوم :)*..( بردمش وسط سالن و تانگو رقصیدیم)..(ادمین: اینقد تو گوگل و پینترست چرخیدم تا بلاخره اونم تیکه ای از رقص پیدا کردم😂 لباسا و رقص رو میزارم)
**
ا/ت: وایییی مردممم
کوک:😂😂😂...بیا نوشیدنی بزنیم*..به سلامتی دوتامون*
ا/ت: به سلامتی*
***
ا/ت: راستش اینجا حس معذب بودن بهم دست میده..کسی رو نمیشناسم..میخوای تو بمون..من برم خونه..خوابمم میاد
کوک: امممم..باشه..صب کن به آقای هوانگ( ادمین: هیونجین میاد به خوابم😂😂) بگم بیاد!*.. منم یه ساعت دیگه بر می گردم
ا/ت: خدانگهدار همگی
همه: خدانگهدار
آقای چانگ: خوش اومدی:)
*تو اتاق*
ا/ت: (خواب بودم که با حرکتای تخت فهمیدم کوک اومده!) کوک؟.. اومدی؟ ( خواب آلود)
&: اهوم( دستمو گذاشتم رو دهنش و بهش چاقو زدم) شوهر تو بهترین دکتر کره اس میخوام ببینم بدون زنش میخواد چه گ* و*ه*ی بشه!..و فرار کردم*
ا/ت: هممم؟..آهههه...نهه( ضعیف)
کوک: ( یه ربع بعد رفتم خونه..چون نگرانش شدم).. ا/ت؟..اومدم..خوابیدی؟
ا/ت: وقتی صدای کوک رو شنیدم با تمام توانم صدا زدم*.. کوککک
کوک:( صداش رو شنیدم رفتم تو اتاق دیدم تخت خونیه و رنگ ا/ت پریده) هول شدم* ا/تت؟.. گریه*..برآید بغلش کردم خونریزیش زیادتر شد*
ا/ت: آیی (آرومم )
کوک: ( وقت نمیشه ببرمش بیمارستان مجبور شدم ببرمش تو یکی از اتاقا*.. فوری ماسک بیهوشی رو فعال کردم و گذاشتم تو دهنش*... یک کیسه خون پیدا کردم که گروه خونیش با ا/ت یکیه*.. بهش زدم* و دستمو گذاشتن رو زخم و محکم فشارش دادم کل لباسام خونی شده بود...لباسامو در آوردم تا راحت تر عملش کنم..تقریبا ساعت ۵ بود که عمل تموم شد.. به همکارم پیام دادم که به ا/ت حمله شده بود..تو خونه عملش کردم و تا یه هفته پیشش میمونم و تو همون اتاق خوابم برد..)
*
کوک:گوشیم زنگ خورد*.. الو آقای چانگ؟..بله؟
آقای چانگ: آقای جئون امروز یه جشن با خانومم داریم خوشحال میشیم با خانومتون تشریف بیارید
کوک: بله..خوشحال میشیم..خدانگهدار
آقای چانگ: خدانگهدار
کوک: قراره بریم جشن یکی از همکارام
ا/ت:عع
کوک: پاشو آماده شیم
* نیم ساعت بعد*
کوک: ا/تت..آماده ای؟
ا/ت: اهومم؛اومد...
کوک: هومم چیه؟.. جذاب شدم؟😈
ا/ت: ن..( لبامو بوسید)
کوک: ...عین پرنسس ها شدی باید مواظب باشم بیبیمو نبرن😂
ا/ت:😂..خیلی خب بریم
* تو جشن*
ا/ت: با همکاراش حرف می زدیم و میخندیدیم تا بلاخره نشستیم
کوک: چقد خوبه که من تو رو دارم... :)
ا/ت: 😁
کوک: (یه لحظه یه آهنگ گذاشتن به فکرم افتاد فکر بدی نیست با ا/ت برقصم) بلند شدم و خم شدم و دستمو سمتش بردم*.. مایل هستید با من برقصید؟
ا/ت: واقعا؟*
کوک: اهوم :)*..( بردمش وسط سالن و تانگو رقصیدیم)..(ادمین: اینقد تو گوگل و پینترست چرخیدم تا بلاخره اونم تیکه ای از رقص پیدا کردم😂 لباسا و رقص رو میزارم)
**
ا/ت: وایییی مردممم
کوک:😂😂😂...بیا نوشیدنی بزنیم*..به سلامتی دوتامون*
ا/ت: به سلامتی*
***
ا/ت: راستش اینجا حس معذب بودن بهم دست میده..کسی رو نمیشناسم..میخوای تو بمون..من برم خونه..خوابمم میاد
کوک: امممم..باشه..صب کن به آقای هوانگ( ادمین: هیونجین میاد به خوابم😂😂) بگم بیاد!*.. منم یه ساعت دیگه بر می گردم
ا/ت: خدانگهدار همگی
همه: خدانگهدار
آقای چانگ: خوش اومدی:)
*تو اتاق*
ا/ت: (خواب بودم که با حرکتای تخت فهمیدم کوک اومده!) کوک؟.. اومدی؟ ( خواب آلود)
&: اهوم( دستمو گذاشتم رو دهنش و بهش چاقو زدم) شوهر تو بهترین دکتر کره اس میخوام ببینم بدون زنش میخواد چه گ* و*ه*ی بشه!..و فرار کردم*
ا/ت: هممم؟..آهههه...نهه( ضعیف)
کوک: ( یه ربع بعد رفتم خونه..چون نگرانش شدم).. ا/ت؟..اومدم..خوابیدی؟
ا/ت: وقتی صدای کوک رو شنیدم با تمام توانم صدا زدم*.. کوککک
کوک:( صداش رو شنیدم رفتم تو اتاق دیدم تخت خونیه و رنگ ا/ت پریده) هول شدم* ا/تت؟.. گریه*..برآید بغلش کردم خونریزیش زیادتر شد*
ا/ت: آیی (آرومم )
کوک: ( وقت نمیشه ببرمش بیمارستان مجبور شدم ببرمش تو یکی از اتاقا*.. فوری ماسک بیهوشی رو فعال کردم و گذاشتم تو دهنش*... یک کیسه خون پیدا کردم که گروه خونیش با ا/ت یکیه*.. بهش زدم* و دستمو گذاشتن رو زخم و محکم فشارش دادم کل لباسام خونی شده بود...لباسامو در آوردم تا راحت تر عملش کنم..تقریبا ساعت ۵ بود که عمل تموم شد.. به همکارم پیام دادم که به ا/ت حمله شده بود..تو خونه عملش کردم و تا یه هفته پیشش میمونم و تو همون اتاق خوابم برد..)
۲۰.۰k
۲۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.