فیک گنگ مافیایی سیاه ادامه پارت 5
&: مثلا میخوای چیکار کنی فسقلی؟!
باز این کلمه...! چرا هر کی زورش میاد به من اینو میگه؟! بزار یه جوری کتکت میزم که از درد مثل مرغ رو نوک پا بالا و پایین بپری
+: پس انگار دندت میخاره؟! نه؟
یکی از اون 11تا افراد گروهم گفت: رییس همشونو ببندیم به رگبار؟
+: نه لازم نکرده میخوای پلیسا بریزن رو سرمون؟ هااان؟؟؟
اون دیگه هیچی نگفت منم دور و ورم رو نگاه کردم یه زنجیر دیدم که خیلی بلند، یه فکری به ذهنم رسید برگشتم سمت افراد گروهم
+: بچه ها با هر چی دم دستتون هست بزنیشون منم همه شون رو با این زنجیر میبندم حله؟
همه: بله رییس
+: پس بخش شین و حسابشونو برسید فقط زیاد سروصدا نکنید.
وقتی افراد گروهم حساب ادم های بوگو رو رسیدن منم سریع همشونو بستم وبرگشتم سمت بوگو
+: حساب تو یکی رو خودم شخصا میرسم!
و یه پوزخند براش زدم و خنجری که نزدیکم بود رو برداشتم و رفتم سمتش و خنجر رو فرو کردم تو پاش اونم از درد افتاد زمین منم با زنجیر بستمش و رفتم سمت یکی از ادم های بوگو
+: جای تفنگا کجاست؟
&: تو.. تو.. توی انبار کشتی
بوگو از پشت سرم یه دادی زد
بوگو: دفعه ی بعد مطمئن باش حسابت رو میرسسسسسسم!(با فریاد)
منم برگشتم سمتش
+: چی گفتی؟... اینقدر بلند داد زدی درست نفهمیدم چی گفتی... گفتی دفعه ی بعد... باشه اگه بلوف نمیزنی منتظرش میمونم
بعد براش زبون در اوردم و با افراد گروهم رفتم سمت انبار کشتی
+: شما 10 نفر تعداد جعبه ها و تفنگ ها رو برسی کنید تو یکی هم ون رو بیار نزدیک اسکله
منم رفتم کمک اون 10تا و تفنگ ها رو چک میکردم.
🄲🄾🄽🅃🄸🄽🅄🄴🅂
باز این کلمه...! چرا هر کی زورش میاد به من اینو میگه؟! بزار یه جوری کتکت میزم که از درد مثل مرغ رو نوک پا بالا و پایین بپری
+: پس انگار دندت میخاره؟! نه؟
یکی از اون 11تا افراد گروهم گفت: رییس همشونو ببندیم به رگبار؟
+: نه لازم نکرده میخوای پلیسا بریزن رو سرمون؟ هااان؟؟؟
اون دیگه هیچی نگفت منم دور و ورم رو نگاه کردم یه زنجیر دیدم که خیلی بلند، یه فکری به ذهنم رسید برگشتم سمت افراد گروهم
+: بچه ها با هر چی دم دستتون هست بزنیشون منم همه شون رو با این زنجیر میبندم حله؟
همه: بله رییس
+: پس بخش شین و حسابشونو برسید فقط زیاد سروصدا نکنید.
وقتی افراد گروهم حساب ادم های بوگو رو رسیدن منم سریع همشونو بستم وبرگشتم سمت بوگو
+: حساب تو یکی رو خودم شخصا میرسم!
و یه پوزخند براش زدم و خنجری که نزدیکم بود رو برداشتم و رفتم سمتش و خنجر رو فرو کردم تو پاش اونم از درد افتاد زمین منم با زنجیر بستمش و رفتم سمت یکی از ادم های بوگو
+: جای تفنگا کجاست؟
&: تو.. تو.. توی انبار کشتی
بوگو از پشت سرم یه دادی زد
بوگو: دفعه ی بعد مطمئن باش حسابت رو میرسسسسسسم!(با فریاد)
منم برگشتم سمتش
+: چی گفتی؟... اینقدر بلند داد زدی درست نفهمیدم چی گفتی... گفتی دفعه ی بعد... باشه اگه بلوف نمیزنی منتظرش میمونم
بعد براش زبون در اوردم و با افراد گروهم رفتم سمت انبار کشتی
+: شما 10 نفر تعداد جعبه ها و تفنگ ها رو برسی کنید تو یکی هم ون رو بیار نزدیک اسکله
منم رفتم کمک اون 10تا و تفنگ ها رو چک میکردم.
🄲🄾🄽🅃🄸🄽🅄🄴🅂
۳.۱k
۰۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.