پارت ۱۵
ادامه ویو جونکوک
ا.ت . توان حرف زدن رو هم ندارم (بیش از حد بی حال)
جونکوک . ا.ت میدونی چرا باهات بد رفتاری میکنم
ا.ت . چون من یه بردم(بی حال)
وقتی ا.ت اینو گفت دیگه حرفی نزدم راستش رفتم بیرون از اتاق غذا رو گذاشتم تو سینی بردم براش فقط نگاه میکرد تمام بدنش جای دستام بود و کبود بود معلوم بود خیلی درد داره غذارو بردم نشستم کنارش غذارو گذاشتم رو پاتختی و ا.تو نشوندم کنارم و سرشو گذاشتم رو شونم نمیتونست تکون بخوره معلوم بود استخوناش درد میکنه حتی وقتی بلندش کردم که بشینه چون دستم خورد به بدنش دردش گرفت راستش اگر کس دیگه ای رو اینطوری میزدم اینقدر ازیت نمیشد آخه ا.ت خیلیییی زریف بود غذا رو از رو پاتختی برداشتم شروع کردم غذا دادن بهش که بعد چند لقمه گفت
ا.ت . چرا یه بار میزنی یه بار محبت میکنی
جونکوک . غذاتو بخور
ا.ت . گرسنم نیست
جونکوک . قهر کردی
ا.ت . فکر کنم آره
جونکوک . بعد از یه مافیا توقع داری نازتو بکشه تا آشتی کنی
ا.ت . آهوم
جونکوک . تو آدم نمیشی
ا.ت . نه
جونکوک . پس منم نازتو میکشم
ا.ت . واقعاً؟؟؟
جونکوک . دهنتو باز کن هواپیما داره میاد .......غذارو بهش دادم خودش دراز کشید داشت به سقف نگاه میکرد منم داشتم نگاش میکردم میدونست دارم نگاش میکنم قیافش خیلی مزلوم بود و همینطور کیوت بهم گفت
ا.ت . نگام نکن
جونکوک . چرا؟
ا.ت . دوست ندارم نگام کنی
جونکوک . تو برده منی یعنی مال منی پس هر کاری بخوام میکنم
ا.ت . معذب میشم نکن این کارو
جونکوک . باشه دیگه نگات نمیکنم
ا.ت . خودت غذا خوردی
جونکوک . نه
ا.ت . چرا نمیری بخوری
جونکوک . به همون دلیلی که تو یکم پیش نخواستی غذا بخوری
ا.ت . الان باید نازتو بکشم
جونکوک . آره
ا.ت . ولی من حال ندارم بجاش یه چیز دیگه بگو انجام میدم بدم
جونکوک . هرچی بگم
ا.ت . چیزی که بتونم انجام بدم
جونکوک . میتونی
ا.ت . پس بگو ولی وقتی انجام دادم پاشو غذا بخور گرسنه نمونی
جونکوک . من همین الان اینقدر زدمت چرا دلت برام میسوزه
ا.ت . نمیدونم دست خدم نیست راستش همه میگن مهربون بودن خوبه ولی تو زیادی مهربونی
جونکوک . راست میگن خیلی مهربونه
ا.ت . این خوب نیست آدمای مهربون تاوان کاراشونو با شکستن قلبشون میدن
جونکوک . ولش کن بیا کاری میگمو انجام بده تا برم غذا بخورم اگر انجام ندی ناهار نمیخورم و تا موقع شام گرسنه میمونم
ا.ت . بگو
جونکوک . تو از چجور آدمایی خوشت میاد
ا.ت . چی؟؟
جونکوک . منظورم اینه که دوست داری کسایی که دوستشون داری چجوری باشن
ا.ت .
یه لایکی یه کامنتی یه چیزی 😑
ا.ت . توان حرف زدن رو هم ندارم (بیش از حد بی حال)
جونکوک . ا.ت میدونی چرا باهات بد رفتاری میکنم
ا.ت . چون من یه بردم(بی حال)
وقتی ا.ت اینو گفت دیگه حرفی نزدم راستش رفتم بیرون از اتاق غذا رو گذاشتم تو سینی بردم براش فقط نگاه میکرد تمام بدنش جای دستام بود و کبود بود معلوم بود خیلی درد داره غذارو بردم نشستم کنارش غذارو گذاشتم رو پاتختی و ا.تو نشوندم کنارم و سرشو گذاشتم رو شونم نمیتونست تکون بخوره معلوم بود استخوناش درد میکنه حتی وقتی بلندش کردم که بشینه چون دستم خورد به بدنش دردش گرفت راستش اگر کس دیگه ای رو اینطوری میزدم اینقدر ازیت نمیشد آخه ا.ت خیلیییی زریف بود غذا رو از رو پاتختی برداشتم شروع کردم غذا دادن بهش که بعد چند لقمه گفت
ا.ت . چرا یه بار میزنی یه بار محبت میکنی
جونکوک . غذاتو بخور
ا.ت . گرسنم نیست
جونکوک . قهر کردی
ا.ت . فکر کنم آره
جونکوک . بعد از یه مافیا توقع داری نازتو بکشه تا آشتی کنی
ا.ت . آهوم
جونکوک . تو آدم نمیشی
ا.ت . نه
جونکوک . پس منم نازتو میکشم
ا.ت . واقعاً؟؟؟
جونکوک . دهنتو باز کن هواپیما داره میاد .......غذارو بهش دادم خودش دراز کشید داشت به سقف نگاه میکرد منم داشتم نگاش میکردم میدونست دارم نگاش میکنم قیافش خیلی مزلوم بود و همینطور کیوت بهم گفت
ا.ت . نگام نکن
جونکوک . چرا؟
ا.ت . دوست ندارم نگام کنی
جونکوک . تو برده منی یعنی مال منی پس هر کاری بخوام میکنم
ا.ت . معذب میشم نکن این کارو
جونکوک . باشه دیگه نگات نمیکنم
ا.ت . خودت غذا خوردی
جونکوک . نه
ا.ت . چرا نمیری بخوری
جونکوک . به همون دلیلی که تو یکم پیش نخواستی غذا بخوری
ا.ت . الان باید نازتو بکشم
جونکوک . آره
ا.ت . ولی من حال ندارم بجاش یه چیز دیگه بگو انجام میدم بدم
جونکوک . هرچی بگم
ا.ت . چیزی که بتونم انجام بدم
جونکوک . میتونی
ا.ت . پس بگو ولی وقتی انجام دادم پاشو غذا بخور گرسنه نمونی
جونکوک . من همین الان اینقدر زدمت چرا دلت برام میسوزه
ا.ت . نمیدونم دست خدم نیست راستش همه میگن مهربون بودن خوبه ولی تو زیادی مهربونی
جونکوک . راست میگن خیلی مهربونه
ا.ت . این خوب نیست آدمای مهربون تاوان کاراشونو با شکستن قلبشون میدن
جونکوک . ولش کن بیا کاری میگمو انجام بده تا برم غذا بخورم اگر انجام ندی ناهار نمیخورم و تا موقع شام گرسنه میمونم
ا.ت . بگو
جونکوک . تو از چجور آدمایی خوشت میاد
ا.ت . چی؟؟
جونکوک . منظورم اینه که دوست داری کسایی که دوستشون داری چجوری باشن
ا.ت .
یه لایکی یه کامنتی یه چیزی 😑
۵.۷k
۰۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.