فیک آخرش چی میشه:) ²⁹p
جونگ کوک
خیلی نگران ا.ت بودم... دلم گرفته بود... برای ا.ت.......
خیلی دختر مظلومیه... دلم براش میسوخت...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
علامت ا.ت+
علامت تهیونگ÷
علامت هانا"
علامت شوگا=
علامت مورا•
علامت جیمین*
علامت جین&
علامت جونگ کوک_
علامت مامان مورا×
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
÷جونگ کوک... چی شده... ا.ت توعه؟
_آره... میترسم بلایی سر خودش بیاره...
که از طبقه ی پایین صدای در اومد...
×مورا... ا.ت...پسرا.... من اومدم...(داد)
÷من برم با مامانم در مورد مورا حرف بزنم... به شوگا میگم بیاد شاید حرفاش ا.ت رو آروم کنه...
_خیله خب...
تهیونگ رفت پایین... آروم در ا.ت رو زدم و گفتم: ا.ت... خوبی...؟
+جونگ کوک... برید... میخوام... میخوام تنها باشم...(آروم و با بغض)
_ولی ا.ت... تو الان حالت خوب نیست... میدونم... از زندگیت ناراضیی... درسته حق داری... ولی لطفا بیا بیرون...
+میدونم... ولی زندگیه من که تقصیر شما نیست... هست؟در ضمن نگران نباش بلایی سر خودم نمیارم... برو...
_هر طور.. ر... راحتی
شوگا اومد گفتم: بیا بریم...
=ولی تهیونگ گفت...
_میدونم... ولی الان اون نیاز به تنهایی داره...
=خیله خب...
رفتیم پایین...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تهیونگ ویو
(چند مین قبل)
رفتم از پله ها پایین مامان تو آشپز خونه بود...
÷مامان...
×سلام تهیونگی... خوبی... جانم چیشده؟
÷خب... مورا... امروز حالش بد شد...
×چی؟ الان کجاست حالش خوبه؟!
÷آروم باش مامان فقط از هوش رفت...
×چرا از هوش رفت؟
÷اومدیم خونه ا.ت یکم با صدای بلند گفت میخوام تنها باشم... مورا هم گفت دیگه نبینم با داداشم اینطوری صحبت کنی... تو الان یه نقش بیگانه رو داری توی خانواده ی ما! ا.ت بغضش گرفت و رفت... سرش داد زدم...جیغ زد و گفت من خواهرتم یا اون؟ تو از اول اونو دوست داشتی و از من متنفر بودی...نمیدونم گفت از تو از ا.تاز مامان و بابامتنفرم... شروع کرد به گریه کردن رفتم بغلش کردم از شدت زیاد گریه بدنش ضعیف شد و از هوش رفت... الان توی اتاقه...
×از دست تو..
÷مامان من کاری نکردم....
×الان ا.ت کجاست؟
÷توی اتاقشه درم قفل کرده...
×وای خدا... برو کنار ببینم...
÷ای بابا همیشه من مقصر میشم هوفففف(آروم)
&تهیونگ...پس دخترا(جناب جین تمام مدتی اومدن خونه و مورا جیغ اینا زد دم در با دوستش داشته حرف میزده😂)
÷وای هیونگ قصش مفصله... بعدا میگم...
*تهیونگ... شوگا رو ندیدی...؟(صورتش عرق کرده)
÷نه... جیمسن گرمته؟
*نه... چطور؟
÷عرق کردی...
خیلی نگران ا.ت بودم... دلم گرفته بود... برای ا.ت.......
خیلی دختر مظلومیه... دلم براش میسوخت...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
علامت ا.ت+
علامت تهیونگ÷
علامت هانا"
علامت شوگا=
علامت مورا•
علامت جیمین*
علامت جین&
علامت جونگ کوک_
علامت مامان مورا×
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
÷جونگ کوک... چی شده... ا.ت توعه؟
_آره... میترسم بلایی سر خودش بیاره...
که از طبقه ی پایین صدای در اومد...
×مورا... ا.ت...پسرا.... من اومدم...(داد)
÷من برم با مامانم در مورد مورا حرف بزنم... به شوگا میگم بیاد شاید حرفاش ا.ت رو آروم کنه...
_خیله خب...
تهیونگ رفت پایین... آروم در ا.ت رو زدم و گفتم: ا.ت... خوبی...؟
+جونگ کوک... برید... میخوام... میخوام تنها باشم...(آروم و با بغض)
_ولی ا.ت... تو الان حالت خوب نیست... میدونم... از زندگیت ناراضیی... درسته حق داری... ولی لطفا بیا بیرون...
+میدونم... ولی زندگیه من که تقصیر شما نیست... هست؟در ضمن نگران نباش بلایی سر خودم نمیارم... برو...
_هر طور.. ر... راحتی
شوگا اومد گفتم: بیا بریم...
=ولی تهیونگ گفت...
_میدونم... ولی الان اون نیاز به تنهایی داره...
=خیله خب...
رفتیم پایین...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تهیونگ ویو
(چند مین قبل)
رفتم از پله ها پایین مامان تو آشپز خونه بود...
÷مامان...
×سلام تهیونگی... خوبی... جانم چیشده؟
÷خب... مورا... امروز حالش بد شد...
×چی؟ الان کجاست حالش خوبه؟!
÷آروم باش مامان فقط از هوش رفت...
×چرا از هوش رفت؟
÷اومدیم خونه ا.ت یکم با صدای بلند گفت میخوام تنها باشم... مورا هم گفت دیگه نبینم با داداشم اینطوری صحبت کنی... تو الان یه نقش بیگانه رو داری توی خانواده ی ما! ا.ت بغضش گرفت و رفت... سرش داد زدم...جیغ زد و گفت من خواهرتم یا اون؟ تو از اول اونو دوست داشتی و از من متنفر بودی...نمیدونم گفت از تو از ا.تاز مامان و بابامتنفرم... شروع کرد به گریه کردن رفتم بغلش کردم از شدت زیاد گریه بدنش ضعیف شد و از هوش رفت... الان توی اتاقه...
×از دست تو..
÷مامان من کاری نکردم....
×الان ا.ت کجاست؟
÷توی اتاقشه درم قفل کرده...
×وای خدا... برو کنار ببینم...
÷ای بابا همیشه من مقصر میشم هوفففف(آروم)
&تهیونگ...پس دخترا(جناب جین تمام مدتی اومدن خونه و مورا جیغ اینا زد دم در با دوستش داشته حرف میزده😂)
÷وای هیونگ قصش مفصله... بعدا میگم...
*تهیونگ... شوگا رو ندیدی...؟(صورتش عرق کرده)
÷نه... جیمسن گرمته؟
*نه... چطور؟
÷عرق کردی...
۴.۳k
۱۶ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.