قدمام و محکم برداشتم رفتم سمتشون که نگهبان و ات تعظیم کرد
قدمام و محکم برداشتم رفتم سمتشون که نگهبان و ات تعظیم کردن رفتم جلو تر گفتم غذا رو کی آوردن که نگهبان با خنده گفت خانم ات منم لبخندی از روی حرس زدم گفتم امیدوارم خوشت بیاد برگشتم سمت آن و گفتم بیاید اتاق من پشت سرم راه میرفت تا وارد اتاق شدیم دستشو کشیدم توی گوشه اتاق گیرش انداختم
کوک: همین العان گشنم شد باید بری داخل مطبخ برام گوشت سرخ کرده درست کنی و بیاری تا دوتایی بخوریم
ات:من تو مطبخ کار نمیکنم توعم نمیتونی بهم زور بگی
کوک:عه پس تو رو میخورم
سرمو کردم تو گردنش و شروع به بوسیدن کردم
من برم شام بقیه رو میزارم تو کامنت ها
کوک: همین العان گشنم شد باید بری داخل مطبخ برام گوشت سرخ کرده درست کنی و بیاری تا دوتایی بخوریم
ات:من تو مطبخ کار نمیکنم توعم نمیتونی بهم زور بگی
کوک:عه پس تو رو میخورم
سرمو کردم تو گردنش و شروع به بوسیدن کردم
من برم شام بقیه رو میزارم تو کامنت ها
۵.۹k
۲۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.