ازدواج بی عشق
پارت5
فلش بک فردا عصر
ویو آت
داشتم کارام درست میکردم که دیدم جیا زنگ زد زود جواب دادم
آت :الو جیا
جیا:الو سلام خاله
آت:سلام خاله خوبی
جیا :مرسی خاله
آت:چی شده
جیا:بابام اجازه داده باهم بریم شهربازی
آت :چی واقعا نکنه باباتم میاد
جیا:نه فکر نکنم شاید بیاد
آت :هووفف باشه خاله آماده شو الان میام
کارام کردم و رفتم نبالش که دیدم دم در خونشون وایستادن
آت:خانوم جئون جیا ؟؟
جیا:بله
آت:بپر بریم وروجک
جیا:خاله(عصبی)
رفتیم شهربازی دوساعت بازی کردیم که دیگه خسته شدیم
آت:بریم؟
جیا:بریم خاله
داشتیم میرفتیم که فرفره جیا افتاد
آت :جیا همینجا وایستا من میارمش
جیا:باشه خاله
رفتم بیارمش که....
فلش بک فردا عصر
ویو آت
داشتم کارام درست میکردم که دیدم جیا زنگ زد زود جواب دادم
آت :الو جیا
جیا:الو سلام خاله
آت:سلام خاله خوبی
جیا :مرسی خاله
آت:چی شده
جیا:بابام اجازه داده باهم بریم شهربازی
آت :چی واقعا نکنه باباتم میاد
جیا:نه فکر نکنم شاید بیاد
آت :هووفف باشه خاله آماده شو الان میام
کارام کردم و رفتم نبالش که دیدم دم در خونشون وایستادن
آت:خانوم جئون جیا ؟؟
جیا:بله
آت:بپر بریم وروجک
جیا:خاله(عصبی)
رفتیم شهربازی دوساعت بازی کردیم که دیگه خسته شدیم
آت:بریم؟
جیا:بریم خاله
داشتیم میرفتیم که فرفره جیا افتاد
آت :جیا همینجا وایستا من میارمش
جیا:باشه خاله
رفتم بیارمش که....
۴.۵k
۲۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.