حق انتخواب 7
درو باز کرد و دید تهیونگه
ا/ت :سلام تو اینجا چار میکنی؟ 🥺
تهیونگ :اومدم ببینمت
چرا گریه کردی؟
ا/ت:😳من.. ن.. نه
تهیونگ :دورغ نگو چون از چشمات میفهمم!
ا/ت:😭هق😭هق😭حالم خوب نیست 😭😭هق😭
تهیونگ:چی شده؟
تهیونگ بغلت کرد و
تهیونگ :طوری نیست!
توی دلت گفتی :چرا وقتی بغلم احساس امنیت کردم؟ 🥺😭!
تهیونگ تو رو سوار ماشینش کرد و برد عروسک های BT21 برات خرید
.. اسلاید 2..
بهت داد خوشحال شدی
حواست نبود پریدی بغل تهیونگ
....
ا/ت:آم..... ببخشید😳👈👉
تهیونگ :عذر خواهی نکن
من دوست دارم بغلم کنی !
ا/ت:😶باوشه
.. راستی ماشین تهیونگ یادم رفت
اسلاید 3..
رفتید سمت آب میوه فروشی برای اینکع حالت بهتر شه تهیونگ برات یه چیز خوشمزه گرفت
.. اسلاید 4..
(دلم خواست 😕👈👉)
آیس پکی که برات گرفته بود رو خوردی و
ا/ت:تهیونگ مرسی واقعا حالم خوب شد 🥰
تهیونگ:میشه شمارتو بهم بدی؟
ا/ت :آم......... اوکی
شمارتو بهش دادی وقتی خواستی پیاده شی تهیونگ صدات کرد وقتی برگشتی لبت رو بوسید و بهت گفت
:میگم 👈👉.... هیچی ولش برو
ا/ت :😳
(سر اون بوس هنوز هنگ بودی😂)
ا/ت :خدافس
تهیونگ :خدافس
رفتی روی کاناپه نشستی و به تهیونگ فکر میکردی.
بعد رفتی سراغ چیزایی که تهیونگ برات خریده بود.
ا/ت :وویی این عروسکا چقدر کیوتن
🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺
یهو دیدی پشت عروسکا اسم اعضا رو نوشته
کیم نامجون
کیم سوکجین
مین یونگی
جان هوسوک
پارک جیمین
کیم تهیونگ
جئون جون کوک
ا/ت:یااااااا
اینا عروسکم دارن 🥺😳
همشون رو چیدی توی اتاقت
و رفتی استراحت کنی
ا/ت :سلام تو اینجا چار میکنی؟ 🥺
تهیونگ :اومدم ببینمت
چرا گریه کردی؟
ا/ت:😳من.. ن.. نه
تهیونگ :دورغ نگو چون از چشمات میفهمم!
ا/ت:😭هق😭هق😭حالم خوب نیست 😭😭هق😭
تهیونگ:چی شده؟
تهیونگ بغلت کرد و
تهیونگ :طوری نیست!
توی دلت گفتی :چرا وقتی بغلم احساس امنیت کردم؟ 🥺😭!
تهیونگ تو رو سوار ماشینش کرد و برد عروسک های BT21 برات خرید
.. اسلاید 2..
بهت داد خوشحال شدی
حواست نبود پریدی بغل تهیونگ
....
ا/ت:آم..... ببخشید😳👈👉
تهیونگ :عذر خواهی نکن
من دوست دارم بغلم کنی !
ا/ت:😶باوشه
.. راستی ماشین تهیونگ یادم رفت
اسلاید 3..
رفتید سمت آب میوه فروشی برای اینکع حالت بهتر شه تهیونگ برات یه چیز خوشمزه گرفت
.. اسلاید 4..
(دلم خواست 😕👈👉)
آیس پکی که برات گرفته بود رو خوردی و
ا/ت:تهیونگ مرسی واقعا حالم خوب شد 🥰
تهیونگ:میشه شمارتو بهم بدی؟
ا/ت :آم......... اوکی
شمارتو بهش دادی وقتی خواستی پیاده شی تهیونگ صدات کرد وقتی برگشتی لبت رو بوسید و بهت گفت
:میگم 👈👉.... هیچی ولش برو
ا/ت :😳
(سر اون بوس هنوز هنگ بودی😂)
ا/ت :خدافس
تهیونگ :خدافس
رفتی روی کاناپه نشستی و به تهیونگ فکر میکردی.
بعد رفتی سراغ چیزایی که تهیونگ برات خریده بود.
ا/ت :وویی این عروسکا چقدر کیوتن
🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺
یهو دیدی پشت عروسکا اسم اعضا رو نوشته
کیم نامجون
کیم سوکجین
مین یونگی
جان هوسوک
پارک جیمین
کیم تهیونگ
جئون جون کوک
ا/ت:یااااااا
اینا عروسکم دارن 🥺😳
همشون رو چیدی توی اتاقت
و رفتی استراحت کنی
۴۸.۲k
۱۸ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.