(ارباب زاده)14.𝐏𝔞ⓡŦ
(ارباب زاده)14.𝐏𝔞ⓡŦ
م ته*ویو
این پسره رو باید از زندگیمون بندازم بیرون.
جونگهیون یعنی همون دوست پسر یا نامزد ا.ت هنوز.
منتظر هست.
از عمارت رفتم بیرون دیدم همون ماشینی که اون روز دیدم.
پارکه همون پسرس.
رفتم تو ماشینش نشستم با تعجب تمام بهم نگاه کرد
و گفت
جونگهیون:ببخشید خانوم شما کی هستید
م ته:ا.ت توی عمارت ما هستش دزگه دور ا.ت نبینمت
جونگهیون:اون دختره واسم مهم نیست فقط موقع ازش استفاده میکنم مهم هست دارم باهاش بازی میکنم.
م ته:از این کشور برو
جونگهیون:خانوم من بزرگترین باند مافیای کره رو دارم و همه جا میتونم برم تو ی۱ دقیقه و برای همیشه از اینجا میرم قول میدم
م ته:دلیل اینکه انقدر داری حرف گوش میکنی چیه؟
جونگهیون:هیچی چون هیچ ضرری واسم نداره هر جا دلم بخواد بدون مشکل میرم و وون دختره هم که واسه استفاده بود من هم زمان با ۲۰ تا دختر تو رابطه هستم.
م ته:پس دیگه این دور ور ها نمیبینمت.
جونگهیون:بله و واسه ی همیشه خداتافظ
م ته:(سرش و تکون داد)باشه
از ماشین اومدم پایین.
با گوشیم حرف های خودم و جونگهیون رو ضبط کردم.
رفتم داخل عمارت بدون اینکه کسی بفهمه.
رفتم تو حال و دراز کشیدم ردی مبل.
ته*ویو
توی اینه به خودم نگاه میکردم و داشتم.
موهام و درست میکردم تا برم پایین.
ا.ت رو ببینم رفتم طبقه ی 1 دیدم ا.ت نیست.
رفتم پیش مادر ناتنیم.
ته:ا.ت کجاست
م ته:ام ا.ت
ته:ا.ت چی؟
م ته:ا.ت رفته خرید کنه
ته:وقتی داخل این عمارت 4 تا نگهبان هست که مرد هست ا.ت باید بره خرید(با داد)
م ته:صدات رو ببر کیم تهیونگ پست فدرت
ته:جوری ازت تنفر دارم که قابل وصف نیست
م ته:منم همچنین
رفتم سوار ماشینم شدم.
تا برم پیش جیمین،جین،کوک،نامجون،یونگی،هوپ.
ما یک خونه ی 7 نفره داریم.
رفتم اونجا دیدم،فقط جانکوک،شوگا،جین هستن.
گفتم
ته:سلام هیونگ های عزیز بجوز کوک
کوک:ایکاش برادر بزرگه بودم
یونگی:چه خبر تهیونگ یادی از ما کردی
جین:تهیونگ امروز خوشتیپ شدی ولی به اندازه ی من نه
ته:مرسی از نظر فوق العادت جین سلام به همتون بچها
کوک:بیا بشین
ته:باشه اومدم.
رفتم سر میز نشستم
یونگی:چیزی هست که باید توضیح بدی(با خنده ی مشکوک)
ته:اره چطور مگه،.......خب
کوک:جیمین
جین:همه چی رو
شوگا:بهمون گفته
کوکجینشوگا:جیمین همه چیرو بهمون گفته
ته:واو واسه این کارتون چقدر تمرین کردین
م ته*ویو
این پسره رو باید از زندگیمون بندازم بیرون.
جونگهیون یعنی همون دوست پسر یا نامزد ا.ت هنوز.
منتظر هست.
از عمارت رفتم بیرون دیدم همون ماشینی که اون روز دیدم.
پارکه همون پسرس.
رفتم تو ماشینش نشستم با تعجب تمام بهم نگاه کرد
و گفت
جونگهیون:ببخشید خانوم شما کی هستید
م ته:ا.ت توی عمارت ما هستش دزگه دور ا.ت نبینمت
جونگهیون:اون دختره واسم مهم نیست فقط موقع ازش استفاده میکنم مهم هست دارم باهاش بازی میکنم.
م ته:از این کشور برو
جونگهیون:خانوم من بزرگترین باند مافیای کره رو دارم و همه جا میتونم برم تو ی۱ دقیقه و برای همیشه از اینجا میرم قول میدم
م ته:دلیل اینکه انقدر داری حرف گوش میکنی چیه؟
جونگهیون:هیچی چون هیچ ضرری واسم نداره هر جا دلم بخواد بدون مشکل میرم و وون دختره هم که واسه استفاده بود من هم زمان با ۲۰ تا دختر تو رابطه هستم.
م ته:پس دیگه این دور ور ها نمیبینمت.
جونگهیون:بله و واسه ی همیشه خداتافظ
م ته:(سرش و تکون داد)باشه
از ماشین اومدم پایین.
با گوشیم حرف های خودم و جونگهیون رو ضبط کردم.
رفتم داخل عمارت بدون اینکه کسی بفهمه.
رفتم تو حال و دراز کشیدم ردی مبل.
ته*ویو
توی اینه به خودم نگاه میکردم و داشتم.
موهام و درست میکردم تا برم پایین.
ا.ت رو ببینم رفتم طبقه ی 1 دیدم ا.ت نیست.
رفتم پیش مادر ناتنیم.
ته:ا.ت کجاست
م ته:ام ا.ت
ته:ا.ت چی؟
م ته:ا.ت رفته خرید کنه
ته:وقتی داخل این عمارت 4 تا نگهبان هست که مرد هست ا.ت باید بره خرید(با داد)
م ته:صدات رو ببر کیم تهیونگ پست فدرت
ته:جوری ازت تنفر دارم که قابل وصف نیست
م ته:منم همچنین
رفتم سوار ماشینم شدم.
تا برم پیش جیمین،جین،کوک،نامجون،یونگی،هوپ.
ما یک خونه ی 7 نفره داریم.
رفتم اونجا دیدم،فقط جانکوک،شوگا،جین هستن.
گفتم
ته:سلام هیونگ های عزیز بجوز کوک
کوک:ایکاش برادر بزرگه بودم
یونگی:چه خبر تهیونگ یادی از ما کردی
جین:تهیونگ امروز خوشتیپ شدی ولی به اندازه ی من نه
ته:مرسی از نظر فوق العادت جین سلام به همتون بچها
کوک:بیا بشین
ته:باشه اومدم.
رفتم سر میز نشستم
یونگی:چیزی هست که باید توضیح بدی(با خنده ی مشکوک)
ته:اره چطور مگه،.......خب
کوک:جیمین
جین:همه چی رو
شوگا:بهمون گفته
کوکجینشوگا:جیمین همه چیرو بهمون گفته
ته:واو واسه این کارتون چقدر تمرین کردین
۴.۹k
۱۲ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.