فیک من یک خون آشام هستم ؟! فصل دوم پارت ١٣
از زبان هانا
آماده شدم و به همراه جونگ کوک سوار ماشین شدم…علامت سوال های زیادی توی ذهنم بود…چرا من به این جلسه دعوت شدم ؟!...چی قراره توی اون جلسه بگن ؟! و کلی سوال دیگه که می خواستم هرچه زودتر جوابشون رو بدونم…بالاخره این دقایق طاقت فرسا تموم شد و ماشین جلوی شرکت MS ایستاد…به همراه جونگ کوک از ماشین پیاده شدم و به سمت در ورودی شرکت راه افتادم…خوب می دونستم که قراره با چه چهره هایی توی اون جلسه روبرو بشم و خودم رو برای این موضوع آماده کرده بودم ولی قطعا اونا از دیدن من خیلی تعجب می کردند…به همراه جونگ کوک وارد اتاق شدم که با چهره های متعجبشون بهم خیره شدند…همونطور که فکر می کردم
منشی یو : خوش اومدید خانم لی…خوشحالم که به این جلسه اومدید
هانا : ممنون
به همراه جونگ کوک پشت میز بزرگ جلسه نشستم که نگاهم به تهیونگی افتاد که با تعجب بهم خیره شده بود
جیمین : هانا برای چی به این جلسه دعوت شده ؟!...مگه این جلسه برای سهامداران شرکت MS نیست ؟!
منشی یو : بله…اما حضور خانم لی هم در این جلسه واجب بود…درواقع موضوع اصلی این جلسه خانم لی هستند
با تعجب پرسیدم
هانا : من ؟!
منشی یو : بله…الان همه چیز رو توضیح میدم
منشی یو به سمت کیفش رفت و پاکتی رو از توی کیفش بیرون آورد
منشی یو : چند وقت پیش ورقه ای رو داخل اتاق آقای کانگ پیدا کردم و پس از برسی های لازم مشخص شد که وصیت نامه آقای کانگ بوده
تهیونگ : وصیت نامه پدر بزرگ پیدا شده ؟!
جیمین : داخل وصیت نامه چی نوشته شده ؟!
منشی یو : اول از همه خواستم شما به عنوان نوه های آقای کانگ درمورد جزئیات این وصیت نامه باخبر بشید…آقای کانگ تمام عواملشون رو بین نوه ها و فرزندانشون تقسیم کردن و اما سهامشون در شرکت رو…
منشی یو برگشت و به من خیره شد و ادامه داد
منشی یو : به نام تو زدن هانا
اسلاید دو : استایل هانا
#فیک
#بی_تی_اس
#جیمین
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جیمین
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
آماده شدم و به همراه جونگ کوک سوار ماشین شدم…علامت سوال های زیادی توی ذهنم بود…چرا من به این جلسه دعوت شدم ؟!...چی قراره توی اون جلسه بگن ؟! و کلی سوال دیگه که می خواستم هرچه زودتر جوابشون رو بدونم…بالاخره این دقایق طاقت فرسا تموم شد و ماشین جلوی شرکت MS ایستاد…به همراه جونگ کوک از ماشین پیاده شدم و به سمت در ورودی شرکت راه افتادم…خوب می دونستم که قراره با چه چهره هایی توی اون جلسه روبرو بشم و خودم رو برای این موضوع آماده کرده بودم ولی قطعا اونا از دیدن من خیلی تعجب می کردند…به همراه جونگ کوک وارد اتاق شدم که با چهره های متعجبشون بهم خیره شدند…همونطور که فکر می کردم
منشی یو : خوش اومدید خانم لی…خوشحالم که به این جلسه اومدید
هانا : ممنون
به همراه جونگ کوک پشت میز بزرگ جلسه نشستم که نگاهم به تهیونگی افتاد که با تعجب بهم خیره شده بود
جیمین : هانا برای چی به این جلسه دعوت شده ؟!...مگه این جلسه برای سهامداران شرکت MS نیست ؟!
منشی یو : بله…اما حضور خانم لی هم در این جلسه واجب بود…درواقع موضوع اصلی این جلسه خانم لی هستند
با تعجب پرسیدم
هانا : من ؟!
منشی یو : بله…الان همه چیز رو توضیح میدم
منشی یو به سمت کیفش رفت و پاکتی رو از توی کیفش بیرون آورد
منشی یو : چند وقت پیش ورقه ای رو داخل اتاق آقای کانگ پیدا کردم و پس از برسی های لازم مشخص شد که وصیت نامه آقای کانگ بوده
تهیونگ : وصیت نامه پدر بزرگ پیدا شده ؟!
جیمین : داخل وصیت نامه چی نوشته شده ؟!
منشی یو : اول از همه خواستم شما به عنوان نوه های آقای کانگ درمورد جزئیات این وصیت نامه باخبر بشید…آقای کانگ تمام عواملشون رو بین نوه ها و فرزندانشون تقسیم کردن و اما سهامشون در شرکت رو…
منشی یو برگشت و به من خیره شد و ادامه داد
منشی یو : به نام تو زدن هانا
اسلاید دو : استایل هانا
#فیک
#بی_تی_اس
#جیمین
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جیمین
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
۵۶.۱k
۱۲ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.