داستان عضو هشتم بی تی اس پارت ۲۱
جیهوپ : خفه شو
ات : خفه نمیشم میخوای چه غلطی کنی
رفتی اتاقت درو قفل کردی
جین : خیلی تند رفتی جیهوپ
شوگا: راس میگه
جیهوپ : خوب عصبانی شدم
نامجون : الان چیکار کنیم شاید یه بلایی سرش بیاره
ته : اممم چه کنیم
جیمین : بهش پیام بدیم ؟
کوک : نه درو بشکونیم
جین : نه بابا
جیمین : بچه ها من پیام دادم گفت نه اشکال نداره فقط میخوام تنها باشم
از زبون ات
شاید تو گروه من اضافیم شاید اگه اگه برم خوب بشه نه دختر تو آرزوش رو داشتی ولی نه منو دوست ندارن بیخیال برم بخوابم
خوابیدم صبح شد بلند شدم دیدم جای ناشناسه دیدم بغل جیهوپم زود از بغلش در اومدم جیهوپ بیدار شد
جیهوپ : سلام خوبی
ات : سلام اینجا کجاس چرا تو
جیهوپ : ببخشید تو اومدی خونه ی من
ات : عهه باشه باشه من میرم خونه
جیهوپ نمیشه
ات : چرا
ات : خفه نمیشم میخوای چه غلطی کنی
رفتی اتاقت درو قفل کردی
جین : خیلی تند رفتی جیهوپ
شوگا: راس میگه
جیهوپ : خوب عصبانی شدم
نامجون : الان چیکار کنیم شاید یه بلایی سرش بیاره
ته : اممم چه کنیم
جیمین : بهش پیام بدیم ؟
کوک : نه درو بشکونیم
جین : نه بابا
جیمین : بچه ها من پیام دادم گفت نه اشکال نداره فقط میخوام تنها باشم
از زبون ات
شاید تو گروه من اضافیم شاید اگه اگه برم خوب بشه نه دختر تو آرزوش رو داشتی ولی نه منو دوست ندارن بیخیال برم بخوابم
خوابیدم صبح شد بلند شدم دیدم جای ناشناسه دیدم بغل جیهوپم زود از بغلش در اومدم جیهوپ بیدار شد
جیهوپ : سلام خوبی
ات : سلام اینجا کجاس چرا تو
جیهوپ : ببخشید تو اومدی خونه ی من
ات : عهه باشه باشه من میرم خونه
جیهوپ نمیشه
ات : چرا
۷.۴k
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.