عشقی که بهم دادی
"part 38"
چند دقیقه همونجا نشستیم
هانا میخواست بره شرکت
منم میخواستم برم ولی گفت برم پیش جیهون
منو رسوند خونه و خودش رفت
وسایلمو توی هال گذاشتم و رفتم دوش گرفتم
ولی خیلی خسته م...
*از زبان جونگکوک
داشتم پرونده یکی از بیمارا رو چک میکردم که یکی زد رو شونه م
فک کردم ا.ته
هی...این دیگه کیه؟
(بچه ها سویونگ رو یادتونه که رو جونگکوک کراش زده بود؟😂😂)
^سلام دکتر جئون(کیوت)
=س...سلام(😂😂...Loading)
فهمیدم کیه...یه لبخند کوچیک زدم و گفتم
=هی تویی...تو اینجا چیکار میکنی؟
^نیروی داوطلب شدم
=هوم چه خوب...موفق باشی من باید برم
خیلی سرد از کنارش رد شدم
حس کردم خیلی دیگه زیاده روی کردم
ولی خب...مریض منتظرمه
*از زبان سویونگ
ای خدااااا
این خیلی سفته
ولی کراشمه باید بدستش بیارم
با فاصله راه افتادم پشت سرش
دیدم وایستاده و داره یه پرونده رو چک میکنه
نه سویونگ فکر خوبی نیست!
نه خیلی فکر خوبیه
یه دور خیز کردم و از دور دویدم سمتش تا بهش بخورم
(بچه ها سویونگ نشونه میگیره و با چشمای بسته میدوه سمت جونگکوک اما چشمتون روز بد نبینه همون لحظه جونگکوک جابه جا میشه و بعله دخترمون میخوره تو دیوار😂😂)
^آخخخخخخخ سرممممممممم(جیغ)
*از زبان جونگکوک
یهو یکی انگار نزدیک گوشم داد زد
چرخیدم و دیدم اون دختره...سویونگه
دویدم سمتش
دوتا از پرستارا دورش بودن
=خانم سویونگ...چیشده؟
^آییییییی سرم درد میکنه
=چرا کله تو کوبیدی تو دیوار؟
^آخ سرم
بلندش کردم و بردمش تو اتاق
از سرش یکم داشت خون میومد
=ای دختر...مگه چشم نداری اینجوری خودتو میکوبی به دیوار
^آخ آخخخخ
=نه خیلی چیزی نیست...یکم پیشونی ت زخم شده....صبرکن.....آها...میتونی بری یه چسب زخم زدم واسه زخمش اما چون محکم خوردی ممکنه سرت درد کنه
^مرسی
از اتاق اومدم بیرون
بنظرتون جونگکوک هم میره قاطی مرغا یا نه؟😂😂
چند دقیقه همونجا نشستیم
هانا میخواست بره شرکت
منم میخواستم برم ولی گفت برم پیش جیهون
منو رسوند خونه و خودش رفت
وسایلمو توی هال گذاشتم و رفتم دوش گرفتم
ولی خیلی خسته م...
*از زبان جونگکوک
داشتم پرونده یکی از بیمارا رو چک میکردم که یکی زد رو شونه م
فک کردم ا.ته
هی...این دیگه کیه؟
(بچه ها سویونگ رو یادتونه که رو جونگکوک کراش زده بود؟😂😂)
^سلام دکتر جئون(کیوت)
=س...سلام(😂😂...Loading)
فهمیدم کیه...یه لبخند کوچیک زدم و گفتم
=هی تویی...تو اینجا چیکار میکنی؟
^نیروی داوطلب شدم
=هوم چه خوب...موفق باشی من باید برم
خیلی سرد از کنارش رد شدم
حس کردم خیلی دیگه زیاده روی کردم
ولی خب...مریض منتظرمه
*از زبان سویونگ
ای خدااااا
این خیلی سفته
ولی کراشمه باید بدستش بیارم
با فاصله راه افتادم پشت سرش
دیدم وایستاده و داره یه پرونده رو چک میکنه
نه سویونگ فکر خوبی نیست!
نه خیلی فکر خوبیه
یه دور خیز کردم و از دور دویدم سمتش تا بهش بخورم
(بچه ها سویونگ نشونه میگیره و با چشمای بسته میدوه سمت جونگکوک اما چشمتون روز بد نبینه همون لحظه جونگکوک جابه جا میشه و بعله دخترمون میخوره تو دیوار😂😂)
^آخخخخخخخ سرممممممممم(جیغ)
*از زبان جونگکوک
یهو یکی انگار نزدیک گوشم داد زد
چرخیدم و دیدم اون دختره...سویونگه
دویدم سمتش
دوتا از پرستارا دورش بودن
=خانم سویونگ...چیشده؟
^آییییییی سرم درد میکنه
=چرا کله تو کوبیدی تو دیوار؟
^آخ سرم
بلندش کردم و بردمش تو اتاق
از سرش یکم داشت خون میومد
=ای دختر...مگه چشم نداری اینجوری خودتو میکوبی به دیوار
^آخ آخخخخ
=نه خیلی چیزی نیست...یکم پیشونی ت زخم شده....صبرکن.....آها...میتونی بری یه چسب زخم زدم واسه زخمش اما چون محکم خوردی ممکنه سرت درد کنه
^مرسی
از اتاق اومدم بیرون
بنظرتون جونگکوک هم میره قاطی مرغا یا نه؟😂😂
۳.۸k
۲۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.