short part
به موهای موج دار مشکیش که باد هر تارِ مویِ نرمش رو به رقص در میاورد خیره شد و لبخند کمرنگی به صدایِ خندههایِ آرومش زد...
با اینکه صاحبِ اون موهای زیبا حواسش بهش نبود و درگیرِ پروانههایی بود که دورش میچرخیدن و در نهایت هر کدومشون روی گل های متفاوت فرود میومدن، اما اون همیشه و توی هر لحظه با نگاهش، خدایی که جلوی چشمش نشسته بود میپرستید و فقط برای پلکزدن نگاهش رو ازش میگرفت...
-من عاشق پروانه هام!
صدایِ لطیفش توی باد پیچید و مثل مخملی نرم، گوشهاش رو نوازش کرد...
+من عاشق توعم...
اما انگار ا/ت صداش رو نمیشنید، انگار تهیونگی که با هر نفس و در هر لحظه اونو میپرستید وجود نداشت...
-من عاشق گلهای رزم!
+من عاشق توعم...
-من عاشق بارونم!
+من عاشق توعم...
-من عاشق پاییزم!
+من عاشق توعم...
و حتی وقتی ا/ت پسری که عاشقش بود رو نشونش داد و گفت "من عاشق اونم" ، تهیونگ باز هم لبخند زد و درحالی که سعی میکرد اشکی که چشم هاش رو میسوزوند و دردی که قلبش رو ذوب میکرد رو نادیده بگیره دوباره و دوباره رو بهش لب زد:
+من عاشق توعم...
اینو خودم ننوشتم ولی اوکی خیلی درد داشت:)
با اینکه صاحبِ اون موهای زیبا حواسش بهش نبود و درگیرِ پروانههایی بود که دورش میچرخیدن و در نهایت هر کدومشون روی گل های متفاوت فرود میومدن، اما اون همیشه و توی هر لحظه با نگاهش، خدایی که جلوی چشمش نشسته بود میپرستید و فقط برای پلکزدن نگاهش رو ازش میگرفت...
-من عاشق پروانه هام!
صدایِ لطیفش توی باد پیچید و مثل مخملی نرم، گوشهاش رو نوازش کرد...
+من عاشق توعم...
اما انگار ا/ت صداش رو نمیشنید، انگار تهیونگی که با هر نفس و در هر لحظه اونو میپرستید وجود نداشت...
-من عاشق گلهای رزم!
+من عاشق توعم...
-من عاشق بارونم!
+من عاشق توعم...
-من عاشق پاییزم!
+من عاشق توعم...
و حتی وقتی ا/ت پسری که عاشقش بود رو نشونش داد و گفت "من عاشق اونم" ، تهیونگ باز هم لبخند زد و درحالی که سعی میکرد اشکی که چشم هاش رو میسوزوند و دردی که قلبش رو ذوب میکرد رو نادیده بگیره دوباره و دوباره رو بهش لب زد:
+من عاشق توعم...
اینو خودم ننوشتم ولی اوکی خیلی درد داشت:)
۶۹.۲k
۱۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.