عشق دوست داشتنی
پارت 2
هانا: اینجا چه خوشگلههه..پاهامو تو آب کردم*
کوک: خوشت اومد؟
هانا: خیلی
کوک: بیا قدم بزنیم* ( دستشو گرفتم)
* بعد شام*
کوک: خوش گذشت؟
هانا: خیلی..ممنونم..بابت همچی
کوک: دیر وقته
هانا: خوابم میاد ( خمیازه).. ووااایییی مامانم اینا الان خوابیدن..نمیتونم برم خونه
کوک: میخوای بیای خونمون
هانا: نههه ( خجالت)
کوک: خنده*چون پسرم خجالت میکشی؟😂
هانا: نخ.. اونطوریام نیست
کوک: یه خونه واسه خودم دارم میخوای بریم اونجا
هانا؛ واقعا؟ ( ترسیده) چون من تاحالا تنها با یک نفر اونم پسر یه جا نبودم
کوک فکرش رو نمیکردم منحرف باشی😂..نترس کاری ندارم باهات عموعه
هانا: دهن کجی*
کوک: قول میدم.. :)
هانا: باشه :)
**
کوک: رو کاناپه میخوای بخوابی یا رو زمین؟
هانا: فرقی نمیکنه
کوک: لوس نشو دیگه برو رو کاناپه!
هانا: باشه
*صبح*
هانا: بله احساس حلقه شدن دست هایی دور کمرم از خواب بیدار شدم*جیغ*
کوک: آیییی گوششمممممم..چتههه؟
هانا: من اینجا چیکار میکنمم؟
کوک: افتادی روم
هانا: چی؟
کوک: منم دلم نیومد بیدارت کنم ..همينطوری شد
هانا: شتتت
کوک: صبحونه میخوای؟
هانا: اهوم...( بلند شدم)
کوک: آممم راحت خوابیدی؟
هانا: آره( خجالت)
کوک:خوبه..منم همینطور.. پس.. بریم صبحونه بخوریم؟
هانا: اهوم
*
هانا: میشه منو میبری...( بابا زنگ زد) شتتتتت بابامههه..بعله بابا ( با ترس و لرز)
ب/ه: سلام دخترم خوبی.کاری ندارم چرا شب خونه نبودی فقط اینو بدون من و مامانت میریم مسافرت و اینکه رمز در خونه خراب شده باید وقتی برگشتم درستش کنم تا اون موقع خونه لایلا بمون ( دوست هانا).. دوست دارم خدافظ
هانا: باشه.مرسی خدافظ
کوک: میتونی پیش منم بمونی
هانا: نه مرسی ولی بعصی وقتا بخاطر تو میام :)
کوک: هرطور راحتی :)..پس بزار برسونمت
هانا: نه خودم میرم
کوک: خودمم برمیگردم خونه دیگه..
هانا: پس باشه..مرسی
کوک: خواهش میکنم
فشاریم اومد اون فیک رو بزارم..این تلگرامیه
هانا: اینجا چه خوشگلههه..پاهامو تو آب کردم*
کوک: خوشت اومد؟
هانا: خیلی
کوک: بیا قدم بزنیم* ( دستشو گرفتم)
* بعد شام*
کوک: خوش گذشت؟
هانا: خیلی..ممنونم..بابت همچی
کوک: دیر وقته
هانا: خوابم میاد ( خمیازه).. ووااایییی مامانم اینا الان خوابیدن..نمیتونم برم خونه
کوک: میخوای بیای خونمون
هانا: نههه ( خجالت)
کوک: خنده*چون پسرم خجالت میکشی؟😂
هانا: نخ.. اونطوریام نیست
کوک: یه خونه واسه خودم دارم میخوای بریم اونجا
هانا؛ واقعا؟ ( ترسیده) چون من تاحالا تنها با یک نفر اونم پسر یه جا نبودم
کوک فکرش رو نمیکردم منحرف باشی😂..نترس کاری ندارم باهات عموعه
هانا: دهن کجی*
کوک: قول میدم.. :)
هانا: باشه :)
**
کوک: رو کاناپه میخوای بخوابی یا رو زمین؟
هانا: فرقی نمیکنه
کوک: لوس نشو دیگه برو رو کاناپه!
هانا: باشه
*صبح*
هانا: بله احساس حلقه شدن دست هایی دور کمرم از خواب بیدار شدم*جیغ*
کوک: آیییی گوششمممممم..چتههه؟
هانا: من اینجا چیکار میکنمم؟
کوک: افتادی روم
هانا: چی؟
کوک: منم دلم نیومد بیدارت کنم ..همينطوری شد
هانا: شتتت
کوک: صبحونه میخوای؟
هانا: اهوم...( بلند شدم)
کوک: آممم راحت خوابیدی؟
هانا: آره( خجالت)
کوک:خوبه..منم همینطور.. پس.. بریم صبحونه بخوریم؟
هانا: اهوم
*
هانا: میشه منو میبری...( بابا زنگ زد) شتتتتت بابامههه..بعله بابا ( با ترس و لرز)
ب/ه: سلام دخترم خوبی.کاری ندارم چرا شب خونه نبودی فقط اینو بدون من و مامانت میریم مسافرت و اینکه رمز در خونه خراب شده باید وقتی برگشتم درستش کنم تا اون موقع خونه لایلا بمون ( دوست هانا).. دوست دارم خدافظ
هانا: باشه.مرسی خدافظ
کوک: میتونی پیش منم بمونی
هانا: نه مرسی ولی بعصی وقتا بخاطر تو میام :)
کوک: هرطور راحتی :)..پس بزار برسونمت
هانا: نه خودم میرم
کوک: خودمم برمیگردم خونه دیگه..
هانا: پس باشه..مرسی
کوک: خواهش میکنم
فشاریم اومد اون فیک رو بزارم..این تلگرامیه
۱۵.۶k
۰۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.