خواهربرادری part8
خواهربرادری
Part8
جیمین:انتظار نداری که بگم جبران کن؟یا به مامان نگم
هایون:اوپااااا تروخداااااا
جیمین که خیلی وقت بود دلش برا اوپا گفتنش تنگ شده بود گفت:
جیمین:اوکی ولی شرط داره(مرموزانه نگاه کردن)
هایون:چ..ی؟
جیمین:تا یک ماه هرچی گفتم گوش کن هرچی خواستم بیار واسم تو مدرسه و تو خونه
هایون:چییییییییی؟
جیمین:اشکال نداره پس به مامان میگم
هایون:نه.نه قبوله
جیمین:ولی یه قانون داره که اگه رعایت نکنی حتی اگه اینکار رو انجام بدی من به مامان میگم
هایون:دیگه چی؟؟؟؟؟
جیمین:دیگه هیچوقت باهام قهر نکن
هایون:..........
جیمین:معذرت میخام بابت اون رفتارم
هایون:قبوله
جیمین بوسه روی گونه خواهرش زد و زنگ تفریح خورد
هایون ویو
داشتم قدم میزدم تا لونا رو پیدا کنم که راهم خورد به پشت مدرسه همونجا صدایی از پشت سرم شنیدم فهمیدم کیه قیافم پوکر شد چون ترسیده بودم
هایون:چی میخای جونگ کوک
جونگ کوک:عوهو تا دیروز اوپا بودم
هایون:برگشتم دیدمش
هایون:عو اوکی چه مرگته اوپا(به راهش ادامه داد و جونگ کوک پشت سرش اومد)
جونگ کوک:میبینم پرو شدی
هایون:آره دوست دارم به توچه
جونگ کوک:
هایون:چی شد مُردی؟چرا صدایی نداری(برگشت دید جونگ کوک نیست)
هایون شونه هاشو به معنای گیجی داد بالا دوباره برگشت و با چیزی که روبرو شد ۳ متر پرید هوا
هایون:هینننننننننننن(ینی ترسید)
هایون:چته وحشی چرا عین آدم ظاهر نمیشی
جونگ کوک:دوست دارم خواهرم رو بترسونم مشکلیه؟
هایون:آره
جونگ کوک:پس مشکلتون و با خودتون حل کنید
هایون:میدونستی خیلی حرف میزنی
جونگ کوک:نظر لطفتونه
هایون:ساکتشو و بروکنار
هایون جونگ کوک و زد کنار و به راهش ادامه داد اما دوستای قلدر جونگ کوک مانعش شدند
هایون:هه(پوزخند)اینارو آوردی سر من قلدری کنن(بدون اینکه برگرده جونگ کوک رو ببینه)
جونگ کوک:هرطوری دوست داری فکر کن..
ادامه پارت بعد
Part8
جیمین:انتظار نداری که بگم جبران کن؟یا به مامان نگم
هایون:اوپااااا تروخداااااا
جیمین که خیلی وقت بود دلش برا اوپا گفتنش تنگ شده بود گفت:
جیمین:اوکی ولی شرط داره(مرموزانه نگاه کردن)
هایون:چ..ی؟
جیمین:تا یک ماه هرچی گفتم گوش کن هرچی خواستم بیار واسم تو مدرسه و تو خونه
هایون:چییییییییی؟
جیمین:اشکال نداره پس به مامان میگم
هایون:نه.نه قبوله
جیمین:ولی یه قانون داره که اگه رعایت نکنی حتی اگه اینکار رو انجام بدی من به مامان میگم
هایون:دیگه چی؟؟؟؟؟
جیمین:دیگه هیچوقت باهام قهر نکن
هایون:..........
جیمین:معذرت میخام بابت اون رفتارم
هایون:قبوله
جیمین بوسه روی گونه خواهرش زد و زنگ تفریح خورد
هایون ویو
داشتم قدم میزدم تا لونا رو پیدا کنم که راهم خورد به پشت مدرسه همونجا صدایی از پشت سرم شنیدم فهمیدم کیه قیافم پوکر شد چون ترسیده بودم
هایون:چی میخای جونگ کوک
جونگ کوک:عوهو تا دیروز اوپا بودم
هایون:برگشتم دیدمش
هایون:عو اوکی چه مرگته اوپا(به راهش ادامه داد و جونگ کوک پشت سرش اومد)
جونگ کوک:میبینم پرو شدی
هایون:آره دوست دارم به توچه
جونگ کوک:
هایون:چی شد مُردی؟چرا صدایی نداری(برگشت دید جونگ کوک نیست)
هایون شونه هاشو به معنای گیجی داد بالا دوباره برگشت و با چیزی که روبرو شد ۳ متر پرید هوا
هایون:هینننننننننننن(ینی ترسید)
هایون:چته وحشی چرا عین آدم ظاهر نمیشی
جونگ کوک:دوست دارم خواهرم رو بترسونم مشکلیه؟
هایون:آره
جونگ کوک:پس مشکلتون و با خودتون حل کنید
هایون:میدونستی خیلی حرف میزنی
جونگ کوک:نظر لطفتونه
هایون:ساکتشو و بروکنار
هایون جونگ کوک و زد کنار و به راهش ادامه داد اما دوستای قلدر جونگ کوک مانعش شدند
هایون:هه(پوزخند)اینارو آوردی سر من قلدری کنن(بدون اینکه برگرده جونگ کوک رو ببینه)
جونگ کوک:هرطوری دوست داری فکر کن..
ادامه پارت بعد
۱۳.۰k
۲۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.