پارت 46
خوش اومدین، کمکی ازم بر میاد؟!
ت:بله.
به لباسی که میخواستم، اشاره کردم.
ت:من اون لباسی که پشت ویترین رو میخواستم.
_ بله؛ سایزتون؟
سایزم رو بهش گفتم که رفت و با لباس اومد.
ت:ممنون، من برم پرو کنم.
- بفرمایید.
به سمت اتاقکی که گوشهی یه مغازه بود رفتم. لباس رو پوشیدم
و به آینهی قدی نگاه کردم. (عکسش میزارم)
لباسم رو عوض کردم و به صندوق روفتم و حساب کردم.
بیرون اومدم که جیمین خواست لباس رو ازم بگیره.
ت:خودم میگیرم دیگه!
جیمین: وقتی یه مرد باهاته، چرا تو؟
ت:باشه، هی مرد-مرد نکن؛ ولی اگه به داخل پاکت نگاه کنی قسم میخورم چشمات در میارما
جیمین با چشای گرد شده گفت
جیمین:یاااا ت تو خیلی خشن شدیا
خنده ای کردم رفتیم سوار ماشین شدیم به عمارت رسیدیم
باهم وارد خونه شدیم که الا دختر اجوما به سمتمون اومد
الا:خوش اومدین
جیمین باز همون مرد مغرور و سرد شده بود سری تکون داد
جیمین:خریدا رو ببر بالا
الا:چشم ارباب
من رفتم بالا الا گفت
الا:با من کاری ندارید
ت:بله.
به لباسی که میخواستم، اشاره کردم.
ت:من اون لباسی که پشت ویترین رو میخواستم.
_ بله؛ سایزتون؟
سایزم رو بهش گفتم که رفت و با لباس اومد.
ت:ممنون، من برم پرو کنم.
- بفرمایید.
به سمت اتاقکی که گوشهی یه مغازه بود رفتم. لباس رو پوشیدم
و به آینهی قدی نگاه کردم. (عکسش میزارم)
لباسم رو عوض کردم و به صندوق روفتم و حساب کردم.
بیرون اومدم که جیمین خواست لباس رو ازم بگیره.
ت:خودم میگیرم دیگه!
جیمین: وقتی یه مرد باهاته، چرا تو؟
ت:باشه، هی مرد-مرد نکن؛ ولی اگه به داخل پاکت نگاه کنی قسم میخورم چشمات در میارما
جیمین با چشای گرد شده گفت
جیمین:یاااا ت تو خیلی خشن شدیا
خنده ای کردم رفتیم سوار ماشین شدیم به عمارت رسیدیم
باهم وارد خونه شدیم که الا دختر اجوما به سمتمون اومد
الا:خوش اومدین
جیمین باز همون مرد مغرور و سرد شده بود سری تکون داد
جیمین:خریدا رو ببر بالا
الا:چشم ارباب
من رفتم بالا الا گفت
الا:با من کاری ندارید
۶.۵k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.