ادامہ سناریو سانمی☆
ادامہ سناریو سانمی☆
سانمی روت خیمہ زد و دوبارہ لباتو بوسید* رفت توی گردنت و بوسہ ھای داغ و خیس میزد* با دستش سینتو میمالید* دوتا از انگشتای اون دستش کہ آزاد بود رو واردت کرد و تکون میداد*
تو : عاح....سانمی
سومین انگشت رو ھم واردت کرد* لبتو گاز گرفتی و سرخ بودی* وقتی جا باز کردی انگشتاشو درآورد و آروم عضوشو واردت کرد* از درد چشماتو روی ھم فشار دادی* یکم صبر کرد تا بھش عادت کنی و بعد شروع کرد بہ آروم ضربہ زدن* چشماتو باز کردی*
تو : سانمی...سریعتر
ضربہ ھاشو سریع تر کرد و تو براش نالہ میکردی* انگشتاتو لای موھای سفیدش بردی و موھاشو توی مشتت گرفتی* چند مین بعد باھم ارضا شدید* سانمی میخواست برہ عقب کہ با پاھات گرفتیش*
سانمی : مطمئنی کہ.....
تو : میخوام پدر بچم تو باشی
لبخند کیوتی زد* چشماتو ستارہ ای کردی*
تو : وای خدا اولین بارہ انقدر کیوت میخندی
یکم سرخ شد*
سانمی : عاشقتم
تو : من بیشتر مرد جذابم
سانمی روت خیمہ زد و دوبارہ لباتو بوسید* رفت توی گردنت و بوسہ ھای داغ و خیس میزد* با دستش سینتو میمالید* دوتا از انگشتای اون دستش کہ آزاد بود رو واردت کرد و تکون میداد*
تو : عاح....سانمی
سومین انگشت رو ھم واردت کرد* لبتو گاز گرفتی و سرخ بودی* وقتی جا باز کردی انگشتاشو درآورد و آروم عضوشو واردت کرد* از درد چشماتو روی ھم فشار دادی* یکم صبر کرد تا بھش عادت کنی و بعد شروع کرد بہ آروم ضربہ زدن* چشماتو باز کردی*
تو : سانمی...سریعتر
ضربہ ھاشو سریع تر کرد و تو براش نالہ میکردی* انگشتاتو لای موھای سفیدش بردی و موھاشو توی مشتت گرفتی* چند مین بعد باھم ارضا شدید* سانمی میخواست برہ عقب کہ با پاھات گرفتیش*
سانمی : مطمئنی کہ.....
تو : میخوام پدر بچم تو باشی
لبخند کیوتی زد* چشماتو ستارہ ای کردی*
تو : وای خدا اولین بارہ انقدر کیوت میخندی
یکم سرخ شد*
سانمی : عاشقتم
تو : من بیشتر مرد جذابم
۲.۲k
۲۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.