P1
P1
& اوه ا.ت و جئون جونگ کوک لطفاً به دفتر معلم ها بیاید.
صدا از تو بلندگو پخش میشد و مشخص بود مسئله ی مهمی هست که اون دوتارو صدا کردن. در هر صورت جونگ کوک و ا.ت دو دقیقه بعد جلوی در دفتر بودن.
+ من در میزنم.
ا.ت با سر حرفشو تائید کرد.
& بفرمایید داخل.
ا.ت و جونگ کوک وارد دفتر شدند : سلام خانم جانگ.
خانم جانگ در حالی که چند کاغذ رو بالا پایین میکرد نگاهی به اون دوتا انداخت و گفت : اوه سلام بچه ها بشینید.
با ما کاری داشتید ؟
خانم جانگ ورقه هارو کنار گذاشت و گفت : بله. خب از کجا شروع کنم؟
فنجون قهوشو برداشت و ازش نوشید و دوباره سرجاش گذاشت: خب بچه ها همونطور که میدونید برای سال آخری ها روز آخر مدرسه یه مهمونی خداحافظی برگذار میشه. این روز حدودا سه ماه دیگس و مدرسه تصمیم گرفته که برای این روز مهم و خاطر انگیز یه نمایش اجرا کنیم.
+ خب این خیلی خوبه.
خانم جانگ دستاشو تو هم قفل کرد و به ا.ت و جونگ کوک نزدیک شد : دقیقا. و من از مدرسه درخواست کردم که برای نمایش از دوتا سال آخری باهوش مدرسه یعنی تو و ا.ت کمک بگیرم. اونا هم قبول کردن.
ا.ت و جونگ کوک به هم نگاه کردن و یک صدا با هم گفتند : ما؟
خانم جانگ به صندلی تکیه داد و گفت: بله . کی از شما بهتر ؟
_ ولی آخه...
& جونگ کوک جذاب ترین و بهترین شاگرد مدرسه هستش و همینطور توی ادبیات استعداد قابل تحسینی داره. ا.ت تو هم نوشتارت توی ادبیات فوقالعاده زیباست. من هر موقع انشا هاتو میخونم تحسینت میکنم. تو بهترین شاگرد ادبیات این مدرسه هستی. به نظرم که شما ها بهترین هستید.
_ خیلی متشکرم از تعریفتون ولی..
& اگه مسئله اینکه چطوری قراره با هم کار کنید ، نگران نباشید خودش درست میشه. همچیو به خودتون میسپارم. مطمعنم شما ها بهترین هستید.
ا.ت دختر خجالتی بود که توی انشا نویسی حریف نداشت. جونگ کوک هم پسر مهربون و جذابی بود که همیشه به دیگران کمک میکرد : امروز میای بریم کتابخونه ؟
ا.ت نگاهی به جونگ کوک کرد و گفت : آره بعد از کلاسا.
جونگ کوک ایستاد و خم شد تا یه خورده بتونه هم قد ا.ت بشه: ازم خجالت میکشی؟
ا.ت درحالی که به زمین نگاه میکرد گفت: نه فقط ...یه ذره.
جونگ کوک دستاشو توی جیباش گذاشت و پوزخندی زد و شروع کرد به قدم زدن. یهو برگشت رو به ا.ت و گفت : نمیخوای بیای ؟
ضربان قلب ا.ت تا سر حد مرگ بالا رفته بود : اومدم.
این فیک کوتاهه .
خودم دوسش داشتم گفتم براتون بذارمش🥺💖
& اوه ا.ت و جئون جونگ کوک لطفاً به دفتر معلم ها بیاید.
صدا از تو بلندگو پخش میشد و مشخص بود مسئله ی مهمی هست که اون دوتارو صدا کردن. در هر صورت جونگ کوک و ا.ت دو دقیقه بعد جلوی در دفتر بودن.
+ من در میزنم.
ا.ت با سر حرفشو تائید کرد.
& بفرمایید داخل.
ا.ت و جونگ کوک وارد دفتر شدند : سلام خانم جانگ.
خانم جانگ در حالی که چند کاغذ رو بالا پایین میکرد نگاهی به اون دوتا انداخت و گفت : اوه سلام بچه ها بشینید.
با ما کاری داشتید ؟
خانم جانگ ورقه هارو کنار گذاشت و گفت : بله. خب از کجا شروع کنم؟
فنجون قهوشو برداشت و ازش نوشید و دوباره سرجاش گذاشت: خب بچه ها همونطور که میدونید برای سال آخری ها روز آخر مدرسه یه مهمونی خداحافظی برگذار میشه. این روز حدودا سه ماه دیگس و مدرسه تصمیم گرفته که برای این روز مهم و خاطر انگیز یه نمایش اجرا کنیم.
+ خب این خیلی خوبه.
خانم جانگ دستاشو تو هم قفل کرد و به ا.ت و جونگ کوک نزدیک شد : دقیقا. و من از مدرسه درخواست کردم که برای نمایش از دوتا سال آخری باهوش مدرسه یعنی تو و ا.ت کمک بگیرم. اونا هم قبول کردن.
ا.ت و جونگ کوک به هم نگاه کردن و یک صدا با هم گفتند : ما؟
خانم جانگ به صندلی تکیه داد و گفت: بله . کی از شما بهتر ؟
_ ولی آخه...
& جونگ کوک جذاب ترین و بهترین شاگرد مدرسه هستش و همینطور توی ادبیات استعداد قابل تحسینی داره. ا.ت تو هم نوشتارت توی ادبیات فوقالعاده زیباست. من هر موقع انشا هاتو میخونم تحسینت میکنم. تو بهترین شاگرد ادبیات این مدرسه هستی. به نظرم که شما ها بهترین هستید.
_ خیلی متشکرم از تعریفتون ولی..
& اگه مسئله اینکه چطوری قراره با هم کار کنید ، نگران نباشید خودش درست میشه. همچیو به خودتون میسپارم. مطمعنم شما ها بهترین هستید.
ا.ت دختر خجالتی بود که توی انشا نویسی حریف نداشت. جونگ کوک هم پسر مهربون و جذابی بود که همیشه به دیگران کمک میکرد : امروز میای بریم کتابخونه ؟
ا.ت نگاهی به جونگ کوک کرد و گفت : آره بعد از کلاسا.
جونگ کوک ایستاد و خم شد تا یه خورده بتونه هم قد ا.ت بشه: ازم خجالت میکشی؟
ا.ت درحالی که به زمین نگاه میکرد گفت: نه فقط ...یه ذره.
جونگ کوک دستاشو توی جیباش گذاشت و پوزخندی زد و شروع کرد به قدم زدن. یهو برگشت رو به ا.ت و گفت : نمیخوای بیای ؟
ضربان قلب ا.ت تا سر حد مرگ بالا رفته بود : اومدم.
این فیک کوتاهه .
خودم دوسش داشتم گفتم براتون بذارمش🥺💖
۸.۸k
۲۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.