پارت ۴ *My alpha*
"وحشی میخوام برم میفهمی؟"
با نیشخند دست به سینه جلوش وایسادم و با لبخندی روی صورتم و با آرامش گفتم.
"حالا که مارکت کردم هیچ جایی نمیری"
به تقلید ازم دست به سینه وایساد و گفت
"میخواستی نکنی...و من میرم"
"با اجازهی کی"
پوزخندی زد و گفت
"خودم"
"خودت غلط کردی.هیچ جا نمیری"
به سمت در رفت تا بازش کنه و دوباره فرار کنه اما زود تر جلوشو گرفتم و مچ دستشو اسیر چنگم کردم....مثل اینکه قرار نیست اروم بشه.مجبورم کرد از قدرتم استفاده کنم
"همین الان میری اونجا میشینی امگا"
چند لحظه با چشمای گرد شده بهم زل زد و بعد از کمی مکث به سمت صندلیی که اشاره کرده بودم قدم بر داشت.
"حالا ام هر چی پرسیدم راستشو میگی"
"بله الفا"
پوزخندم پر رنگتر شد .دستمو روی دستگیره در گذاشتم و به در تکیه دارم.
"خب اول بگو اسمت چیه کوچولو"
"سولمین"
"چند سالته"
"هفده.الفا"
"اومممم واقعا بچه ای... اما سرکش.ولی ایرادی نداره درستت میکنم.مثل تو زیاد بودن"
فقط به صورتم زل زده بود و منتظر سوال بعدیم بود.
"الان تو رابطه با کسی هستی؟"
"اره الفا"
یکی از ابروهامو بالا انداختم و پرسیدم.
"کی؟"
با نیشخند دست به سینه جلوش وایسادم و با لبخندی روی صورتم و با آرامش گفتم.
"حالا که مارکت کردم هیچ جایی نمیری"
به تقلید ازم دست به سینه وایساد و گفت
"میخواستی نکنی...و من میرم"
"با اجازهی کی"
پوزخندی زد و گفت
"خودم"
"خودت غلط کردی.هیچ جا نمیری"
به سمت در رفت تا بازش کنه و دوباره فرار کنه اما زود تر جلوشو گرفتم و مچ دستشو اسیر چنگم کردم....مثل اینکه قرار نیست اروم بشه.مجبورم کرد از قدرتم استفاده کنم
"همین الان میری اونجا میشینی امگا"
چند لحظه با چشمای گرد شده بهم زل زد و بعد از کمی مکث به سمت صندلیی که اشاره کرده بودم قدم بر داشت.
"حالا ام هر چی پرسیدم راستشو میگی"
"بله الفا"
پوزخندم پر رنگتر شد .دستمو روی دستگیره در گذاشتم و به در تکیه دارم.
"خب اول بگو اسمت چیه کوچولو"
"سولمین"
"چند سالته"
"هفده.الفا"
"اومممم واقعا بچه ای... اما سرکش.ولی ایرادی نداره درستت میکنم.مثل تو زیاد بودن"
فقط به صورتم زل زده بود و منتظر سوال بعدیم بود.
"الان تو رابطه با کسی هستی؟"
"اره الفا"
یکی از ابروهامو بالا انداختم و پرسیدم.
"کی؟"
۲۹.۹k
۲۴ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.