پارت ده
ویو ات
رفتیم گرفتیم خوابیدیم تا صبحم عین چیی باهم زر زدیم تا ساعت 5 از ساعت پنج صبح تازهه یادمون اومده بخوابیم الانم من از خواب پاشدم میا هنوز خوابه ساعت یک ظهره دارم میرم غذا درست کنم بعد برم خونه
میا بلند شد
میا:عه ات چرا غذا درست میکنی؟؟
ات:برای خوردن
میا:نمخاد بابا بیا لباساتو بپوش بریم رستوران
ات:اوکی باشه
هیچی دیگه لباساشون پوشیدن رفتن رستوران و کلی خرید کردنووو کارای دیگه که یهو دیدن ساعت 8 شبه(ودف)
ات:وایییی یاخدا ساعت هشته من دیگه میرم خونه
میا:باشهه بازم بیا پیشم بای
ات:بای
توی راه نمد چرا نگران بودم شوگا منو نبینه ولی اصن به اون چه من کجا بودم
رفتم داخل و در باز کردم که
رفتیم گرفتیم خوابیدیم تا صبحم عین چیی باهم زر زدیم تا ساعت 5 از ساعت پنج صبح تازهه یادمون اومده بخوابیم الانم من از خواب پاشدم میا هنوز خوابه ساعت یک ظهره دارم میرم غذا درست کنم بعد برم خونه
میا بلند شد
میا:عه ات چرا غذا درست میکنی؟؟
ات:برای خوردن
میا:نمخاد بابا بیا لباساتو بپوش بریم رستوران
ات:اوکی باشه
هیچی دیگه لباساشون پوشیدن رفتن رستوران و کلی خرید کردنووو کارای دیگه که یهو دیدن ساعت 8 شبه(ودف)
ات:وایییی یاخدا ساعت هشته من دیگه میرم خونه
میا:باشهه بازم بیا پیشم بای
ات:بای
توی راه نمد چرا نگران بودم شوگا منو نبینه ولی اصن به اون چه من کجا بودم
رفتم داخل و در باز کردم که
۷.۶k
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.