پارت ۲ چند پارتی
ویو ات
تماس رو قط کردم رفتم سمت اتاق بابام
(تق تق)
ب.ا : بیا تو
ات: بابا
ب.ا: جانم دخترم
ات: حالا که قراره دوست هیوجین با ما بیاد میشه لیا هم بیاد
ب.ا: اهوم باشه بیاد
ات : مرسی باباییی
ات: از اتاق بابام اومدم بیرون رفتم سمت اتاق خودم رفتم زنگ زدم به لیا
ات: لیا حل شد
لیا: جدی
ات: اهوم فردا آماده باش بریم
لیا : باشع
ویو ات
اوفف قراره یه فیلم باحال بشه آخ جون
ویو فردا صبح
م.ا: ات دخترم پاشو
م.ا: اتتت
ات: ها ها چیشده من کیم
م.ا: 🤦♀️ پاشو دختر میخوایم بریم
ات: ها باشه باشه
ویو ات
سری پاشدم رفتم حموم بعد لباس پوشیدم وسایل هامو چک کردم رفتم پایین که با دیدن اون یک لحظه انگار زمان واستاده بود تا اینکه نگاش افتاد به من باهم چشم تو چشم شدیم ولی سری خودمو جمع جور کردم
ب.ا: بلخره اومدی
ات: اهوم
م.ا: خب بریم
داشتیم میرفتیم که جیمین گفت
جیمین: بزار تو بردن چمدون کمکت کردم
ات: ممنون نمیخواد(سرد )
بدون اینکه بهش توجه کنم چمدون رو گذاشتم صندوق عقب ماشین خودم اونا با ماشین مامان و بابام میاد پس بهتره من با ماشین خودم برم رفتیم خونه لیا لیا هم برداشتیم رفتیم به سمت ساحل گه از اونجا با کشتی مون بریم به جزیزه ججو که ویلامون اونجاست
بریم برای وقتی که رسیدن
ات: آخ کمرم شکست بلخره رسیدیم...
بچه ها برای دیر گذاشتن متاسفم امروزا حالم خوب نبود امیدوارم درک کنین فردا ۲ پارت از رمان نامجون و یک پارت از تک پارتی جیمین میزارم مرسی از حمایت
تماس رو قط کردم رفتم سمت اتاق بابام
(تق تق)
ب.ا : بیا تو
ات: بابا
ب.ا: جانم دخترم
ات: حالا که قراره دوست هیوجین با ما بیاد میشه لیا هم بیاد
ب.ا: اهوم باشه بیاد
ات : مرسی باباییی
ات: از اتاق بابام اومدم بیرون رفتم سمت اتاق خودم رفتم زنگ زدم به لیا
ات: لیا حل شد
لیا: جدی
ات: اهوم فردا آماده باش بریم
لیا : باشع
ویو ات
اوفف قراره یه فیلم باحال بشه آخ جون
ویو فردا صبح
م.ا: ات دخترم پاشو
م.ا: اتتت
ات: ها ها چیشده من کیم
م.ا: 🤦♀️ پاشو دختر میخوایم بریم
ات: ها باشه باشه
ویو ات
سری پاشدم رفتم حموم بعد لباس پوشیدم وسایل هامو چک کردم رفتم پایین که با دیدن اون یک لحظه انگار زمان واستاده بود تا اینکه نگاش افتاد به من باهم چشم تو چشم شدیم ولی سری خودمو جمع جور کردم
ب.ا: بلخره اومدی
ات: اهوم
م.ا: خب بریم
داشتیم میرفتیم که جیمین گفت
جیمین: بزار تو بردن چمدون کمکت کردم
ات: ممنون نمیخواد(سرد )
بدون اینکه بهش توجه کنم چمدون رو گذاشتم صندوق عقب ماشین خودم اونا با ماشین مامان و بابام میاد پس بهتره من با ماشین خودم برم رفتیم خونه لیا لیا هم برداشتیم رفتیم به سمت ساحل گه از اونجا با کشتی مون بریم به جزیزه ججو که ویلامون اونجاست
بریم برای وقتی که رسیدن
ات: آخ کمرم شکست بلخره رسیدیم...
بچه ها برای دیر گذاشتن متاسفم امروزا حالم خوب نبود امیدوارم درک کنین فردا ۲ پارت از رمان نامجون و یک پارت از تک پارتی جیمین میزارم مرسی از حمایت
۱۱.۶k
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.