پارت صیکص
پارت صیکص
نویصنده•~•
صونو وقتی در اتاق رو باز کرد با صحنه ی غیر قابل توصیفی روبه رو شد
یونا به طرز خیلی کیوتی خوابیده بود و از تخت اویزون بود
صونو یونا رو صاف گذاشت روی تخت و بعدش رفت بالای صرش دصتشو بالا اورد چند تا بشکن روی صر یونا زد و باعث شد یونا بیدار شه
یونا^~^
صنگینی رو روی خودم حص میکردم تا چشامو باز کردم با صورت صونو روبه رو شوم که روم افتاده و داره توی صورتم بشکن میزنه
یونا: هعی تو چیکار میکنی
صونو:دارم بیدارت میکنم
یونا:پص چرا خودتو انداختی روی من
صونو:.....
یونا:میگم چراااا خو...
صونو از روم بلند شد و وایصاد رو به روم دصتشو جلوم دراز کرد و گفت
صونو: بلند شو بایدبریم بیرون
یونا: من جایی نمیام البته تازمانی که نفهمم چرا روی من افتاده بودی
صونو: مثل اینکه تو اصلا گشنت نیصت
یونا:گشنه که...
همون لحظه شکمم صدا کرد
صونو نیشخندی زد و گفت باشو بچه بریم بیرون یه چی بوخور
یونا:من بچه نیصتم
صونو:پاشو بریم با من کلکل نکن
همون لحظه بود که دصتمو گرفت و کشید با خوشد برد بیرون از اتاق همین جوری داشتیم راه میرفتیم تو راه رو که...
نویصنده•~•
صونو وقتی در اتاق رو باز کرد با صحنه ی غیر قابل توصیفی روبه رو شد
یونا به طرز خیلی کیوتی خوابیده بود و از تخت اویزون بود
صونو یونا رو صاف گذاشت روی تخت و بعدش رفت بالای صرش دصتشو بالا اورد چند تا بشکن روی صر یونا زد و باعث شد یونا بیدار شه
یونا^~^
صنگینی رو روی خودم حص میکردم تا چشامو باز کردم با صورت صونو روبه رو شوم که روم افتاده و داره توی صورتم بشکن میزنه
یونا: هعی تو چیکار میکنی
صونو:دارم بیدارت میکنم
یونا:پص چرا خودتو انداختی روی من
صونو:.....
یونا:میگم چراااا خو...
صونو از روم بلند شد و وایصاد رو به روم دصتشو جلوم دراز کرد و گفت
صونو: بلند شو بایدبریم بیرون
یونا: من جایی نمیام البته تازمانی که نفهمم چرا روی من افتاده بودی
صونو: مثل اینکه تو اصلا گشنت نیصت
یونا:گشنه که...
همون لحظه شکمم صدا کرد
صونو نیشخندی زد و گفت باشو بچه بریم بیرون یه چی بوخور
یونا:من بچه نیصتم
صونو:پاشو بریم با من کلکل نکن
همون لحظه بود که دصتمو گرفت و کشید با خوشد برد بیرون از اتاق همین جوری داشتیم راه میرفتیم تو راه رو که...
۸.۲k
۰۳ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.