✨دختر دوستی
👧 شهید عباس بابایی بچه دختر را خیلی دوست داشت. می گفت: دختر دولت و رحمت برای خانه می آورد.
🌟موقع وضع حمل، من قزوین بودم و او دزفول. تلفنی مژده تولد اولین بچه مان را به او دادم. وقتی فهمیده بود بچه دختر است، پای تلفن سجده شکر کرده بود.
🌱وقتی آمد بیمارستان بودم. یک کاغد نوشته، بالای سر “سلما” گذاشت که لطفا مرا نبوسید. خودش هم آن قدر دیوانه اش بود که دلش نمی آمد ببوسدش.
📚آسمان؛ بابائی به روایت همسر شهید، علی مرج، ص ۲۶
#سیره_شهدا
#ارتباط_با_فرزندان
#شهید_عباس_بابایی
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
🌟موقع وضع حمل، من قزوین بودم و او دزفول. تلفنی مژده تولد اولین بچه مان را به او دادم. وقتی فهمیده بود بچه دختر است، پای تلفن سجده شکر کرده بود.
🌱وقتی آمد بیمارستان بودم. یک کاغد نوشته، بالای سر “سلما” گذاشت که لطفا مرا نبوسید. خودش هم آن قدر دیوانه اش بود که دلش نمی آمد ببوسدش.
📚آسمان؛ بابائی به روایت همسر شهید، علی مرج، ص ۲۶
#سیره_شهدا
#ارتباط_با_فرزندان
#شهید_عباس_بابایی
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
۱.۹k
۱۵ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.