فیک کوک ♡رز های خونین♡ پارت ۲
ویو لیونسو
که یدفعه بکیون (دست راست لیونسو) با عجله اومد
لیونسو:(با خونسردی) چیشده
بکیون: بهمون خبر رسیده که امروز جئون جونگ کوک با باند اون هی (رئیس باند خیلی قدرتمند) توی عمارتش میخواد بجنگه این فرصت خوبی واسه بدست اوردنش...
اب پرتقال پرید تو گلوم ...تا اسم جئون جونگ کوک رو شنیدم مثل همیشه عصبانی شدم نزاشتم ادامه ی حرفشو بزنه
صدامو یکم بالا بردم و گفتم:چرا باید امروز باشهه امروز خودمون ماموریت داریمم
تهیونگ: لیونسو اروم باش خب میتونیم نصف گروه هارو برای به دام انداختن جئون ببریم و با نصف دیگش هم به ماموریت بریم
بکیون:منم داشتم همینو میگفتم ولی نزاشتی
با اینکه همچنان عصبی بودم ولی سعی کردم خودمو اروم کنم با اینکه میخوام از اون عوضی انتقام بگیرم ولی دلیل نمیشه با بهترین دوستای خودم اینجوری رفتار کنم عصبانیتمو کنترل کردم و اروم گفتم:
میتونین خودتون از پس ماموریت امروز بر بیاین دیگه؟
ته:من باهات میام هرچی باشه نمیزارم تنها بری
بکیون: ینی الان منو تنها ول کردین رفتینن😐
ته: خب نمیتونم بزارم تنها بره کههه
لیونسو: لازم نکرده خودم میرم
هردوشون باهم گفتن: نه امکان نداره
میخندم و میگم: انقد جونم براتون ارزشمنده!؟
ته ویو
منو بکیون از تعجب شاخ در اوردیم که داره میخنده چقد خنده هاش گشنگه(گفته باشم ته عاشق لیونسو نیس🗿)
به تتپت افتادم و گفتم: م.معلو..مه ک..که ار.ه
لیونسو ی نیشخندی از سر تمسخر به وضعمون زد و پاشد رف که ببینه چه خاکی باید تو سرش بریزه(وای این چیبود گفتم😂)
بعد از تو اتاقش با عصبانیت داد زد : میخواین همونجوری اونجا بشینینننننن؟
پرام ریخ...
شرط پارت سه ۵ کامنت ۵ لایک
یکم فان شد نه؟😂🤦🏼♀️ میخواین بخشای فانشو بپاکم؟🗿
که یدفعه بکیون (دست راست لیونسو) با عجله اومد
لیونسو:(با خونسردی) چیشده
بکیون: بهمون خبر رسیده که امروز جئون جونگ کوک با باند اون هی (رئیس باند خیلی قدرتمند) توی عمارتش میخواد بجنگه این فرصت خوبی واسه بدست اوردنش...
اب پرتقال پرید تو گلوم ...تا اسم جئون جونگ کوک رو شنیدم مثل همیشه عصبانی شدم نزاشتم ادامه ی حرفشو بزنه
صدامو یکم بالا بردم و گفتم:چرا باید امروز باشهه امروز خودمون ماموریت داریمم
تهیونگ: لیونسو اروم باش خب میتونیم نصف گروه هارو برای به دام انداختن جئون ببریم و با نصف دیگش هم به ماموریت بریم
بکیون:منم داشتم همینو میگفتم ولی نزاشتی
با اینکه همچنان عصبی بودم ولی سعی کردم خودمو اروم کنم با اینکه میخوام از اون عوضی انتقام بگیرم ولی دلیل نمیشه با بهترین دوستای خودم اینجوری رفتار کنم عصبانیتمو کنترل کردم و اروم گفتم:
میتونین خودتون از پس ماموریت امروز بر بیاین دیگه؟
ته:من باهات میام هرچی باشه نمیزارم تنها بری
بکیون: ینی الان منو تنها ول کردین رفتینن😐
ته: خب نمیتونم بزارم تنها بره کههه
لیونسو: لازم نکرده خودم میرم
هردوشون باهم گفتن: نه امکان نداره
میخندم و میگم: انقد جونم براتون ارزشمنده!؟
ته ویو
منو بکیون از تعجب شاخ در اوردیم که داره میخنده چقد خنده هاش گشنگه(گفته باشم ته عاشق لیونسو نیس🗿)
به تتپت افتادم و گفتم: م.معلو..مه ک..که ار.ه
لیونسو ی نیشخندی از سر تمسخر به وضعمون زد و پاشد رف که ببینه چه خاکی باید تو سرش بریزه(وای این چیبود گفتم😂)
بعد از تو اتاقش با عصبانیت داد زد : میخواین همونجوری اونجا بشینینننننن؟
پرام ریخ...
شرط پارت سه ۵ کامنت ۵ لایک
یکم فان شد نه؟😂🤦🏼♀️ میخواین بخشای فانشو بپاکم؟🗿
۱۲.۸k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.