سناریو مایکی
تو توی گل فروشی کار میکردی و مایکی هر روز ازت گل میخرید تو اون دختری که با مایکی تو رابطه بود رو خیلی خوش شانس میدونستی یه روز مایکی برای خرید گل به مغازت اومد
ا.ت:مایکی امروز چه گلی می خوای
مایکی:من اون گل رو میخوام
ا.ت : به لیلیوم ها اشاره کردی . این گل ها ؟ فکر نمی کردم دوست دخترت به گل ها علاقه داشته باشه.
لبخند قشنگی که همیشه باعث میشد بهش خیره بشی رو لبهاش نشست سرش رو پایین برد هر بار میدیدیش کلی احساس ازش میگرفتی
سرش رو بالا گرفت با لبخندی که حالا محو شده بود با صدای جدی گفت:ولی من این گل هارو برای خودم میخوام و به چشمای تو اشاره کرد
یه قدم بهت نزدیک شد که ناخداگاه به عقب رفتی سرشو جلو اورد و بوسه ی شیرینی رو شروع کرد
مایکی:فرشته کوچولو چه قدر ازت گل بخرم که متوجه علاقم شی( روش های مخ زنی همراه با مایکی سنسه)
ببخشید زیاد شد من اولین بارمه که مینویسم پس به بزرگی خودتون ببخشی.
ا.ت:مایکی امروز چه گلی می خوای
مایکی:من اون گل رو میخوام
ا.ت : به لیلیوم ها اشاره کردی . این گل ها ؟ فکر نمی کردم دوست دخترت به گل ها علاقه داشته باشه.
لبخند قشنگی که همیشه باعث میشد بهش خیره بشی رو لبهاش نشست سرش رو پایین برد هر بار میدیدیش کلی احساس ازش میگرفتی
سرش رو بالا گرفت با لبخندی که حالا محو شده بود با صدای جدی گفت:ولی من این گل هارو برای خودم میخوام و به چشمای تو اشاره کرد
یه قدم بهت نزدیک شد که ناخداگاه به عقب رفتی سرشو جلو اورد و بوسه ی شیرینی رو شروع کرد
مایکی:فرشته کوچولو چه قدر ازت گل بخرم که متوجه علاقم شی( روش های مخ زنی همراه با مایکی سنسه)
ببخشید زیاد شد من اولین بارمه که مینویسم پس به بزرگی خودتون ببخشی.
۶.۸k
۰۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.