کار اموز من ... part 7
چند ماه بعد
تو این مدت لونا خیلی پیشرفت داشت و گروهش انتخواب شد
مجبور شد به خاطر گروهش خونش را از یونگ هی جدا کنه و جداگونه زندگی کنه
همین طور که کار اموز کوک بود توی گروه فعالیت زیادم میکرد
گروهشون دیگه کم کم داشت معروف میشد حداقل چهار نفر اسم گروهشو میدونستن ولی هیت های لونا روز به روز بیشتر میشد و باعث آسیب روحیش میشد ولی بیشتر مواقع کوک دلداریش میداد
مثل همیشه سر حال از خواب پاشد رفت آماده شد که بره پیش کوک تا تمرین کنه
دیگه اخرای کار آموزیش بود ولی خیلی ناراحت بود چون به کوک دیگه عادت کرده بود
لونا : سلاممممم
کوک : سلام
لونا : خوبی ؟
کوک : ممنون
لونا : پس خوب نیستی ... خب میشنوم
کوک : هیچی نیس
لونا : دلیل قانع کننده ای نبود ... زود بگو می خوام تمرین کنم
کوک : نمیشه الان نگم تمرین که تموم شد بگم ؟
لونا : باشه هر جور راحتی ... ولی آخرش باید بهم بگی
کوک : باشه
لونا : آفرین
کوک : زهر مار
لونا : باش حالا بیا تمرین
کوک : باش
بعد از کلی تمرین
لونا : هوففففففف خستهههههه شدممممم
کوک : هوم
لونا : یکم استراحت نمیدی ؟
کوک : نه
لونا : چرا ؟
کوک : چند روز دیگه قراره رو صحنه اجرا کنید
لونا : خب که چی ؟
کوک : اخرای کار اموزیته
لونا : خب ؟
کوک : این چند روزو سختی بکش کار اموزیت که تموم شد هر چقدر خواستی مث بقیه دخترا ول بچرخ * سرد
لونا : من مثل اونا نیستم
کوک : هستی
لونا : من با اونا فرق دارم
کوک : همین غر زدنت شبیهشونه
لونا : من غر نمیزنم
کوک : پس تا ۳ نصف شب باید همین جا بمونی و تمرین کنی
لونا : چییییی ؟
کوک : چیه ؟ * یه ابروشو داده بالا
لونا : هیچی باشه میمونم تمرین میکنم
کوک : بدون استراحت
لونا : می خوای منو بکشی ؟
کوک : نه دیگه حرف نباشه همین چند دیقه بحث استراحتت بود
...
لایک : ۱۴
کامنت : ۷
تو این مدت لونا خیلی پیشرفت داشت و گروهش انتخواب شد
مجبور شد به خاطر گروهش خونش را از یونگ هی جدا کنه و جداگونه زندگی کنه
همین طور که کار اموز کوک بود توی گروه فعالیت زیادم میکرد
گروهشون دیگه کم کم داشت معروف میشد حداقل چهار نفر اسم گروهشو میدونستن ولی هیت های لونا روز به روز بیشتر میشد و باعث آسیب روحیش میشد ولی بیشتر مواقع کوک دلداریش میداد
مثل همیشه سر حال از خواب پاشد رفت آماده شد که بره پیش کوک تا تمرین کنه
دیگه اخرای کار آموزیش بود ولی خیلی ناراحت بود چون به کوک دیگه عادت کرده بود
لونا : سلاممممم
کوک : سلام
لونا : خوبی ؟
کوک : ممنون
لونا : پس خوب نیستی ... خب میشنوم
کوک : هیچی نیس
لونا : دلیل قانع کننده ای نبود ... زود بگو می خوام تمرین کنم
کوک : نمیشه الان نگم تمرین که تموم شد بگم ؟
لونا : باشه هر جور راحتی ... ولی آخرش باید بهم بگی
کوک : باشه
لونا : آفرین
کوک : زهر مار
لونا : باش حالا بیا تمرین
کوک : باش
بعد از کلی تمرین
لونا : هوففففففف خستهههههه شدممممم
کوک : هوم
لونا : یکم استراحت نمیدی ؟
کوک : نه
لونا : چرا ؟
کوک : چند روز دیگه قراره رو صحنه اجرا کنید
لونا : خب که چی ؟
کوک : اخرای کار اموزیته
لونا : خب ؟
کوک : این چند روزو سختی بکش کار اموزیت که تموم شد هر چقدر خواستی مث بقیه دخترا ول بچرخ * سرد
لونا : من مثل اونا نیستم
کوک : هستی
لونا : من با اونا فرق دارم
کوک : همین غر زدنت شبیهشونه
لونا : من غر نمیزنم
کوک : پس تا ۳ نصف شب باید همین جا بمونی و تمرین کنی
لونا : چییییی ؟
کوک : چیه ؟ * یه ابروشو داده بالا
لونا : هیچی باشه میمونم تمرین میکنم
کوک : بدون استراحت
لونا : می خوای منو بکشی ؟
کوک : نه دیگه حرف نباشه همین چند دیقه بحث استراحتت بود
...
لایک : ۱۴
کامنت : ۷
۱۰.۰k
۱۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.