سناریو درخواستی:)
وقتی یهویی بغلش میکنی...
نامجون:"متقابل بغلت میکنه و برات با صدای بم و ارومش کتاب میخونه و تورو با رویاهات تنها میزاره"
جین:"داشت غذا درست میکرد که بغلش کردی.."
-"یه تیکه از غذا رو توی دهنت میزاره و به کارش ادامه میده"
یونگی:" رو مبل نشسته بود و تو گوشیش بود، وقتی بغلش کردی گوشیشو خواموش کرد و تورو توی بغلش گرفت و دوتایی همونجا خوابتون برد"
جیهوپ:"اونم محکم بغلت میکنه ولی چون دو دقیقه نمیتونی یه جا وایسی شروع میکنه به قلقک دادنت"
جیمین:"موهاتو ناز میکنه و اروم بوست میکنه"
تهیونگ:"وقتی میخوای از بغلش بیرون بیای محکم تر بغلت میکنه"
-جات خوبه، نظرت چیه بقیه روزمونو اینجوری بگزرونیم؟
جونگکوک:
-ها؟ چیه؟ باز چی میخوای؟
+بغل میخوام
-نه تو حتما یه کاری کردی که اومدی بغلم....:/
در انتظار کمی حمایت؟:)
نامجون:"متقابل بغلت میکنه و برات با صدای بم و ارومش کتاب میخونه و تورو با رویاهات تنها میزاره"
جین:"داشت غذا درست میکرد که بغلش کردی.."
-"یه تیکه از غذا رو توی دهنت میزاره و به کارش ادامه میده"
یونگی:" رو مبل نشسته بود و تو گوشیش بود، وقتی بغلش کردی گوشیشو خواموش کرد و تورو توی بغلش گرفت و دوتایی همونجا خوابتون برد"
جیهوپ:"اونم محکم بغلت میکنه ولی چون دو دقیقه نمیتونی یه جا وایسی شروع میکنه به قلقک دادنت"
جیمین:"موهاتو ناز میکنه و اروم بوست میکنه"
تهیونگ:"وقتی میخوای از بغلش بیرون بیای محکم تر بغلت میکنه"
-جات خوبه، نظرت چیه بقیه روزمونو اینجوری بگزرونیم؟
جونگکوک:
-ها؟ چیه؟ باز چی میخوای؟
+بغل میخوام
-نه تو حتما یه کاری کردی که اومدی بغلم....:/
در انتظار کمی حمایت؟:)
۳۲.۲k
۲۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.