هفت پسر + دختر
هفت پسر + دختر
پارت ۳۰
+ امممم اوپا میگم میتونی به ساختمون و دوربیناش نفوذ کنی؟
هوپی از نگران بودن یونا خندید و کامپیوتر رو باز کرد و وارد دوربین شد یونا رو نشوند بغلش و گذاشت دوربینا رو چک کنه و خودشم به صندلی تکیه داد
موقعیت : آزمایشگاه
نامجون با علامت یونگی به سمت جلو حرکت کرد همچی طبق نقشه بود اولین نگهبان اونجا به دست جین بیهوش شده بود دومی رو هم یونگی خفت کرده بود و فقط یه نفر مونده بود که کار نامجون بود وارد اون راهروی مار پیچی شد خیلی اروم حرکت میکرد به تموم راهرو هایی که ازشون عبور میکرد نیم نگاهی انداخت تا اینکه کوبیده شد به دیوار لو رفته بودن
^تو کی هستی اینجا چه غلتی می....
با کوبیده شدن مشت نامجون حرفش ناتموم موند انقدر محکم زده بودش که در جا بی هوش شد لباسش رو در اورد و پوشید حالا کامل از بی سیم میتونست بفهمه چه خبره خودش رو مرتب کرد و دوباره راه افتاد به سمت سالن اصلی حرکت کرد یه سالن که سه تا راه داشت نامجون جین و یونگی رو دید و علامت داد همه داشتن به سمتی حرکت میکردن پس اونام باید به اون سمت حرکت میکردن هر سه نفر راهشون رو به یک جهت حرکت دادن
یونا از جاش بلند شد
+منو به بیسیم نامجون وصل کن الااان
جی هوپ از خواب پرید و به اطراف نگا کرد دختر سمت جیمین چرخید
+منو سریع وصل کن اگه برن اونجا لو میرن بدو لطفا
جیمین نگاهی به چهره یونا کرد عصبی بود و دستاش مشت شده بود
= فقط نامجون هک کردن رو بلده از ما کاری ساخته نیست
پاشون رو وارد اتاقک کردن همه داشتن لباساشون رو در می اوردن اونام به ناچار در اوردن اما چرا باید همچین کاری میکردن؟
همه به صف ایستادن رو به روی یک در بزرگ سر ها سمت پایین بود در باز شد و رخ یه نفر معلوم شد نامجون نیم نگاهی کرد
یونا لعنتی زیر لب گفت و تفنگ هوپی رو برداشت و از ماشین به سرعت زد بیرون جیمین سریع پشتش رفت اما لنتی بهش نرسید دختر وارد پناهگاه شد
یه زن نصبتا جونی وارد اتاقک شد یکی یکی به افراد نگاه میکرد اروم سمتشون حرکت کرد و نیم نگاهی به همه مینداخت تا اینکه ......
پارت ۳۰
+ امممم اوپا میگم میتونی به ساختمون و دوربیناش نفوذ کنی؟
هوپی از نگران بودن یونا خندید و کامپیوتر رو باز کرد و وارد دوربین شد یونا رو نشوند بغلش و گذاشت دوربینا رو چک کنه و خودشم به صندلی تکیه داد
موقعیت : آزمایشگاه
نامجون با علامت یونگی به سمت جلو حرکت کرد همچی طبق نقشه بود اولین نگهبان اونجا به دست جین بیهوش شده بود دومی رو هم یونگی خفت کرده بود و فقط یه نفر مونده بود که کار نامجون بود وارد اون راهروی مار پیچی شد خیلی اروم حرکت میکرد به تموم راهرو هایی که ازشون عبور میکرد نیم نگاهی انداخت تا اینکه کوبیده شد به دیوار لو رفته بودن
^تو کی هستی اینجا چه غلتی می....
با کوبیده شدن مشت نامجون حرفش ناتموم موند انقدر محکم زده بودش که در جا بی هوش شد لباسش رو در اورد و پوشید حالا کامل از بی سیم میتونست بفهمه چه خبره خودش رو مرتب کرد و دوباره راه افتاد به سمت سالن اصلی حرکت کرد یه سالن که سه تا راه داشت نامجون جین و یونگی رو دید و علامت داد همه داشتن به سمتی حرکت میکردن پس اونام باید به اون سمت حرکت میکردن هر سه نفر راهشون رو به یک جهت حرکت دادن
یونا از جاش بلند شد
+منو به بیسیم نامجون وصل کن الااان
جی هوپ از خواب پرید و به اطراف نگا کرد دختر سمت جیمین چرخید
+منو سریع وصل کن اگه برن اونجا لو میرن بدو لطفا
جیمین نگاهی به چهره یونا کرد عصبی بود و دستاش مشت شده بود
= فقط نامجون هک کردن رو بلده از ما کاری ساخته نیست
پاشون رو وارد اتاقک کردن همه داشتن لباساشون رو در می اوردن اونام به ناچار در اوردن اما چرا باید همچین کاری میکردن؟
همه به صف ایستادن رو به روی یک در بزرگ سر ها سمت پایین بود در باز شد و رخ یه نفر معلوم شد نامجون نیم نگاهی کرد
یونا لعنتی زیر لب گفت و تفنگ هوپی رو برداشت و از ماشین به سرعت زد بیرون جیمین سریع پشتش رفت اما لنتی بهش نرسید دختر وارد پناهگاه شد
یه زن نصبتا جونی وارد اتاقک شد یکی یکی به افراد نگاه میکرد اروم سمتشون حرکت کرد و نیم نگاهی به همه مینداخت تا اینکه ......
۸.۸k
۰۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.