عشق سخت
پارت ۱۶
ا/ت ویو
از کوک خواستم اول اون شروع کنه و من زمان بگیرم
اون رفت بعدشم من رفتم امتیاز هامون خیلی نزدیک بود فقط یخورده کوک از من بیشتر بود
کوک: من بردم
ا/ت: ولی.... ولی تو فقط ۱۰ امتیاز از من بالا تری
کوک: خب ولی من بردم
ا/ت: اه اصلا تو بردی
باد کردم رفتم کنار جیمین نشستم
جیمین:*خنده*باد نکن حالا
ا/ت: من اصلا باد نکردم*جدی
جیمین: چرا خیلی هم باد کردی
ا/ت: خودتی که باد کردی اَه من اصلا میرم بالا
خواستم برم که جیمین از پشت گرفتم
جیمین: ا/ت کجا میخوای بری
ا/ت: تو اتاقم
جیمین: اوکی برو
رفتم تو اتاقم خودم رو انداختم رو تخت دست کردم تو جیبم گوشیم رو در بیارم......
نبود...
رفتم تو حال گوشیم اونجا بود برش داشتم
یهو یکی از جلوم رد شد تا منو دید برگشت
کوک: ا/ت ناراحت شدی باختی
ا/ت: اصلا من چرا باید برای همچین چیز مسخره ای ناراحت بشم
خواستم برم که کوک از پشت لباسم رو گرفت و کشیدم سمت خودش
کوک: ببخشید
ا/ت: برای چی
کوک: خیلی سخت میگیرم توی مسابقه ها و اینجور چیزا به بقیه
ا/ت: خب در هر صورت میدونستم بهت میبازم راستی تو چرا بالایی
کوک: اومدم آب بخورم
ا/ت: اوهوم برو
کوک: باشه
کوک رفت منم رفتم تو اتاقم پا گوشیم
نیم ساعت بعد
هنوز پا گوشیم بودم یهو حس کردم یکی پشتمه
گوشیم رو انداختم اون ور بالشتم رو از زیر سرم برداشتم و گرفتم بغلم
دیدم اومد بالا تر یهو بلند شدم با بالشت زدم تو سرش
ا/ت: زدمت
یهو متوجه شدن جیمینه
همون لحظه بالشتو گرفتم پشتم
ا/ت: ببخشید*بامزه
جیمین: ببخشید*عصبی
کرد دنبالم
از اتاقم رفتم بیرون داشتم پشتم رو نگاه میکردم جیمین بهم رسیده
یهو پام پیچ خورد میخواستم بیفتم چشمام رو بستم و اماده افتادن بودم یهو خوردم به یه چیز نرم چشمام رو باز کردم...
نامجون بود همون لحظه از جام پریدم
ا/ت: ای وای ببخشید
نامجون: اشکال نداره اگه من نبودم به سر میرفتی تو زمین
ا/ت: اوکی
جیمین رسید بهم
ترسیدم رفتم پشت نامجون
ا/ت: نامجون ابن میخواد منو بزنه
نامجون: چرا
ا/ت: آخه با بالشت زدم تو سرش
نامجون: خب چرا زدی
ا/ت: چون.....
ادامه تو پارت بعد....
_____________________________________________________
ا/ت ویو
از کوک خواستم اول اون شروع کنه و من زمان بگیرم
اون رفت بعدشم من رفتم امتیاز هامون خیلی نزدیک بود فقط یخورده کوک از من بیشتر بود
کوک: من بردم
ا/ت: ولی.... ولی تو فقط ۱۰ امتیاز از من بالا تری
کوک: خب ولی من بردم
ا/ت: اه اصلا تو بردی
باد کردم رفتم کنار جیمین نشستم
جیمین:*خنده*باد نکن حالا
ا/ت: من اصلا باد نکردم*جدی
جیمین: چرا خیلی هم باد کردی
ا/ت: خودتی که باد کردی اَه من اصلا میرم بالا
خواستم برم که جیمین از پشت گرفتم
جیمین: ا/ت کجا میخوای بری
ا/ت: تو اتاقم
جیمین: اوکی برو
رفتم تو اتاقم خودم رو انداختم رو تخت دست کردم تو جیبم گوشیم رو در بیارم......
نبود...
رفتم تو حال گوشیم اونجا بود برش داشتم
یهو یکی از جلوم رد شد تا منو دید برگشت
کوک: ا/ت ناراحت شدی باختی
ا/ت: اصلا من چرا باید برای همچین چیز مسخره ای ناراحت بشم
خواستم برم که کوک از پشت لباسم رو گرفت و کشیدم سمت خودش
کوک: ببخشید
ا/ت: برای چی
کوک: خیلی سخت میگیرم توی مسابقه ها و اینجور چیزا به بقیه
ا/ت: خب در هر صورت میدونستم بهت میبازم راستی تو چرا بالایی
کوک: اومدم آب بخورم
ا/ت: اوهوم برو
کوک: باشه
کوک رفت منم رفتم تو اتاقم پا گوشیم
نیم ساعت بعد
هنوز پا گوشیم بودم یهو حس کردم یکی پشتمه
گوشیم رو انداختم اون ور بالشتم رو از زیر سرم برداشتم و گرفتم بغلم
دیدم اومد بالا تر یهو بلند شدم با بالشت زدم تو سرش
ا/ت: زدمت
یهو متوجه شدن جیمینه
همون لحظه بالشتو گرفتم پشتم
ا/ت: ببخشید*بامزه
جیمین: ببخشید*عصبی
کرد دنبالم
از اتاقم رفتم بیرون داشتم پشتم رو نگاه میکردم جیمین بهم رسیده
یهو پام پیچ خورد میخواستم بیفتم چشمام رو بستم و اماده افتادن بودم یهو خوردم به یه چیز نرم چشمام رو باز کردم...
نامجون بود همون لحظه از جام پریدم
ا/ت: ای وای ببخشید
نامجون: اشکال نداره اگه من نبودم به سر میرفتی تو زمین
ا/ت: اوکی
جیمین رسید بهم
ترسیدم رفتم پشت نامجون
ا/ت: نامجون ابن میخواد منو بزنه
نامجون: چرا
ا/ت: آخه با بالشت زدم تو سرش
نامجون: خب چرا زدی
ا/ت: چون.....
ادامه تو پارت بعد....
_____________________________________________________
۳۰.۸k
۲۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.