معلم جذاب من پارت 6🥨🤎🐈
ا/ت : یااا....میشه ساکت شید؟
(همه نگاهشون رو به ا/ت دادن)
(ا/ت یهو مضطرب شد و به سرعت سمت اتاقش رفت)
ته: ا/ت......اا/تت(بلند)
ا/ت به حرفاش اهمیت نمیده و به سرعت از پله ها بالا میره
ته:(به سمت سوآ اینا نگاه کرد و نفس عمیقی کشید و دستاشو برد لای موهاش و سویچ رو از روی میز برداشت و به سرعت سمت ماشین رفت و همین طور که تیشرت نداشت به خونه خودش رفت)
هان : اینا چشونه؟
جیآ: هیچی نیست بابا خجالت کشیدن حتما
لیان: ولشون کن خب خجالت کشیدن ما اونا رو تو اون حالت دیدیم
یونا: ولی به نظرتون عجیب نبودن؟
سوآ: (با لحنی آروم) یا یونا شمام وقتی تازه رل زده بودین خیلی عجیب و چندش بودید/= البته الانم هستید
یونا و جیآ باهم:یاااااااا....
یونا: میخوای بگی من و لیان عجیب و چندشیم؟
جیآ: از من و هان زوج قشنگ تری پیدا نمیشه/=
سوآ:آره جون خودتون حالا اینارو ول کنین بریم پیش ا/ت؟
جیآ: یا اون بچه از ما خجالت کشیده بعد ما بریم معذبش کنیم؟
یونا: بهتره تنهاش بزاریم
هان: لیان به نظرت امشبو بریم خونه تهیونگ؟
لیان: من مشکلی ندارم/=
یونا: لازم نکرده.. خب اونم خجالت کشیده...... شما چرا اینجوری میکنید؟
لیان و هان برگشتن خونه هاشون و دخترا هم رفتن که برای خواب آماده بشن
◇پرش زمانی به ساعت 03:00◇
ا/ت : نمیدونم چیکار کنم یعنی تهیونگ عصبانیه؟ ببین درسته کراشمو برای اولین بار بوسیدم ولی معلوم نیست اون هم خوشحال هس یا نه خیلی دلم میخواد بهش زنگ بزنم.... ولی....آه....ولی نه ...نمیزنم نمیدونم قراره چیکار کنم ولی الان ترجیح میدم هودی ای که تنمه رو بو کنم و به خواب برم
◇
تهیونگ:قلبم داشت میومد تو دهنم یعنی اونا الان ا/ت رو معظب کردن؟ یعنی نظر اون چیه؟ نباید بخاطر این اتفاق خشحال باشم چون شاید اون از اینکه منو بوسیده خشحال نباشه.... ولی اون لبای خیلی نرمی داشت:)....ولی نه نمیدونم باید ازش بپرسم نظرش چیه؟ ولی اون از من 11سال کوچیکتره و این چیز کمی نیست.....آیشششش.... چی میشد یخورده دیر تر به دنیا میومدم...اه.... ولی اگه عاشقم میبود سن و سال براش مهم نبود نه؟ آههه نمیدونم باید چیکار کنم الان فقط میتونم پلک هام رو روی هم بزارم و برای فردا صبر کنم
◇پرش زمانی به 07:00 صبح◇
..........
دوستان میدونم خیلی دیر گذاشتم ولی مهم اینه گذاشتم🥲🤌🏻
ممنون میشم حمایتم کنی 🫂💙🦋
(همه نگاهشون رو به ا/ت دادن)
(ا/ت یهو مضطرب شد و به سرعت سمت اتاقش رفت)
ته: ا/ت......اا/تت(بلند)
ا/ت به حرفاش اهمیت نمیده و به سرعت از پله ها بالا میره
ته:(به سمت سوآ اینا نگاه کرد و نفس عمیقی کشید و دستاشو برد لای موهاش و سویچ رو از روی میز برداشت و به سرعت سمت ماشین رفت و همین طور که تیشرت نداشت به خونه خودش رفت)
هان : اینا چشونه؟
جیآ: هیچی نیست بابا خجالت کشیدن حتما
لیان: ولشون کن خب خجالت کشیدن ما اونا رو تو اون حالت دیدیم
یونا: ولی به نظرتون عجیب نبودن؟
سوآ: (با لحنی آروم) یا یونا شمام وقتی تازه رل زده بودین خیلی عجیب و چندش بودید/= البته الانم هستید
یونا و جیآ باهم:یاااااااا....
یونا: میخوای بگی من و لیان عجیب و چندشیم؟
جیآ: از من و هان زوج قشنگ تری پیدا نمیشه/=
سوآ:آره جون خودتون حالا اینارو ول کنین بریم پیش ا/ت؟
جیآ: یا اون بچه از ما خجالت کشیده بعد ما بریم معذبش کنیم؟
یونا: بهتره تنهاش بزاریم
هان: لیان به نظرت امشبو بریم خونه تهیونگ؟
لیان: من مشکلی ندارم/=
یونا: لازم نکرده.. خب اونم خجالت کشیده...... شما چرا اینجوری میکنید؟
لیان و هان برگشتن خونه هاشون و دخترا هم رفتن که برای خواب آماده بشن
◇پرش زمانی به ساعت 03:00◇
ا/ت : نمیدونم چیکار کنم یعنی تهیونگ عصبانیه؟ ببین درسته کراشمو برای اولین بار بوسیدم ولی معلوم نیست اون هم خوشحال هس یا نه خیلی دلم میخواد بهش زنگ بزنم.... ولی....آه....ولی نه ...نمیزنم نمیدونم قراره چیکار کنم ولی الان ترجیح میدم هودی ای که تنمه رو بو کنم و به خواب برم
◇
تهیونگ:قلبم داشت میومد تو دهنم یعنی اونا الان ا/ت رو معظب کردن؟ یعنی نظر اون چیه؟ نباید بخاطر این اتفاق خشحال باشم چون شاید اون از اینکه منو بوسیده خشحال نباشه.... ولی اون لبای خیلی نرمی داشت:)....ولی نه نمیدونم باید ازش بپرسم نظرش چیه؟ ولی اون از من 11سال کوچیکتره و این چیز کمی نیست.....آیشششش.... چی میشد یخورده دیر تر به دنیا میومدم...اه.... ولی اگه عاشقم میبود سن و سال براش مهم نبود نه؟ آههه نمیدونم باید چیکار کنم الان فقط میتونم پلک هام رو روی هم بزارم و برای فردا صبر کنم
◇پرش زمانی به 07:00 صبح◇
..........
دوستان میدونم خیلی دیر گذاشتم ولی مهم اینه گذاشتم🥲🤌🏻
ممنون میشم حمایتم کنی 🫂💙🦋
۹.۳k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.