@N.o.v.e.l
@N.o.v.e.l
رمان دختر مغرور
پارت سوم
رفتم مطبم روی مبل دراز کشیدم کلی بیمار بودن سپردمش به پرستارا تا بهشون رسیدگی کنن حوصله نداشتم یهو یادم اومد که برم یه سلامی بدم به کسی طبقه سوم رو اجاره کرده
از راه پله ها رفتم بالا
در زدم هر چی در زدم کسی درو باز نکرد از مطبم رفتم بیرون
شایان:بله...عه چرا کسی نیست
رفتم کافه تا قهوه بگیرم قهوه رو گرفتم تا خواستم برگردم که یکی خورد بهم و قهوه ریخت روم
ونوس:اااااخ سوختم وای سوختم
شایان:عه چیشد واقعا معذرت میخوام
ونوس:وای سوختم بازم که تویی تو بلای جونمی
شایان:واقعا معذرت میخوام یه لحظه هواسم نبود من خونم همین اطراف هست بسا بریم
بغلم کرد سوار ماشین شدیم راه افتاد رفتیم خونش
منو برد زیر دوش حموم آب سرد رو باز کرد
ونوس:آب خیلی سرده
شایان:جایی که سوخته رو زیر آب بده
ونوس:بهم دست نزن برو بیرون بلای جونم
حوله رو پوشیدم رفتم بیرون
شایان:بیا این پاماد رو بزن زخمت خوب میشه
ونوس:لازم نکرده من میرم
از خونش اومدم بیرون از کنار هر کی رد میشدم نگاه میکرد
سری رفتم سوار ماشینم شدم رفتم خونه توی اتاقم رفتم
خیلی زخمم میسوخت توی آینه نگاه کردم قرمز شده بود
پاماد رو برداشتم و به زخمم پاماد زدم خیلی میسوخت لباس پوشیدم رفتم پایین
بابا:ونوس دخترم بیا اینحا کارت دارم
ونوس:جانم بابا چیشده
بابا:از کاپادوکیه برات درخواست کار دادن برای یه ماه
ونوس:یه ماه ولی بابا
بابا:ولی چی دخترم نمیخوای
ونوس:باشه چشم میرم
بابا:باشه برات بلیط رزو میکنم واسه فردا
...
گوشیم زنگ خورد
شایان:الو
ناشناس:الو سلام آقای شایان ارجمند
شایان:بله خودم هستم
ناشناس:من برای این زنگ زدم..........
شایان:چی باید برم کاپادوکیه!؟
رمان دختر مغرور
پارت سوم
رفتم مطبم روی مبل دراز کشیدم کلی بیمار بودن سپردمش به پرستارا تا بهشون رسیدگی کنن حوصله نداشتم یهو یادم اومد که برم یه سلامی بدم به کسی طبقه سوم رو اجاره کرده
از راه پله ها رفتم بالا
در زدم هر چی در زدم کسی درو باز نکرد از مطبم رفتم بیرون
شایان:بله...عه چرا کسی نیست
رفتم کافه تا قهوه بگیرم قهوه رو گرفتم تا خواستم برگردم که یکی خورد بهم و قهوه ریخت روم
ونوس:اااااخ سوختم وای سوختم
شایان:عه چیشد واقعا معذرت میخوام
ونوس:وای سوختم بازم که تویی تو بلای جونمی
شایان:واقعا معذرت میخوام یه لحظه هواسم نبود من خونم همین اطراف هست بسا بریم
بغلم کرد سوار ماشین شدیم راه افتاد رفتیم خونش
منو برد زیر دوش حموم آب سرد رو باز کرد
ونوس:آب خیلی سرده
شایان:جایی که سوخته رو زیر آب بده
ونوس:بهم دست نزن برو بیرون بلای جونم
حوله رو پوشیدم رفتم بیرون
شایان:بیا این پاماد رو بزن زخمت خوب میشه
ونوس:لازم نکرده من میرم
از خونش اومدم بیرون از کنار هر کی رد میشدم نگاه میکرد
سری رفتم سوار ماشینم شدم رفتم خونه توی اتاقم رفتم
خیلی زخمم میسوخت توی آینه نگاه کردم قرمز شده بود
پاماد رو برداشتم و به زخمم پاماد زدم خیلی میسوخت لباس پوشیدم رفتم پایین
بابا:ونوس دخترم بیا اینحا کارت دارم
ونوس:جانم بابا چیشده
بابا:از کاپادوکیه برات درخواست کار دادن برای یه ماه
ونوس:یه ماه ولی بابا
بابا:ولی چی دخترم نمیخوای
ونوس:باشه چشم میرم
بابا:باشه برات بلیط رزو میکنم واسه فردا
...
گوشیم زنگ خورد
شایان:الو
ناشناس:الو سلام آقای شایان ارجمند
شایان:بله خودم هستم
ناشناس:من برای این زنگ زدم..........
شایان:چی باید برم کاپادوکیه!؟
۴.۰k
۱۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.