بیا حریر پوش شعر من باش
بیا حریر پوش شعر من باش
زورق دلتنگیم به شکستن رسیده
به حکم عشق بیا مرا مونس جان باش
هم جان و هم جانان من باش
شور به پا کن مستی به پا کن
خلعتی نو از اطلسی بودنت بپوشانم
شمع بزم مجلسم شو تا به سحر
پروانه بودنم باش به وقت نمازم
رشته تسبیح ذکر من باش
ردِ بوسه ی تو بر کوچه ی لبهای من
آغوش پُر از یاس تو و حسرت تنِ من
طبِ هجر تو را طبیبی نیست
گل عشق تو مرا باغبانی نیست
ای لعل لبت جام شراب من
خرمن موهایت جولانگاه خیال من
چشمان خُمارت آئینه ی دل من
بی هوا در تب و تاب توام
تو چه می دانی از حال خرابم
ناز شصتت چه کردی با حال و هوایم
که نیست آرام و قرارم
زورق دلتنگیم به شکستن رسیده
به حکم عشق بیا مرا مونس جان باش
هم جان و هم جانان من باش
شور به پا کن مستی به پا کن
خلعتی نو از اطلسی بودنت بپوشانم
شمع بزم مجلسم شو تا به سحر
پروانه بودنم باش به وقت نمازم
رشته تسبیح ذکر من باش
ردِ بوسه ی تو بر کوچه ی لبهای من
آغوش پُر از یاس تو و حسرت تنِ من
طبِ هجر تو را طبیبی نیست
گل عشق تو مرا باغبانی نیست
ای لعل لبت جام شراب من
خرمن موهایت جولانگاه خیال من
چشمان خُمارت آئینه ی دل من
بی هوا در تب و تاب توام
تو چه می دانی از حال خرابم
ناز شصتت چه کردی با حال و هوایم
که نیست آرام و قرارم
۶.۴k
۰۶ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.