𝐀𝐥𝐨𝐧𝐞 𝐢𝐧 𝐒𝐞𝐨𝐮𝐥 فصل ۲پارت ۱۶
○رفنتت داره نزدیک میشه
_هوم ولی خیلی هم نزدیک نیست ۳ هفته ی دیگه میرم
○این ۳ هفته زود میاد و تموم میشه
_هعی باید برم دیگه این برای خودم بهترینه
○میدونی اصلا راضی نیستم که بری
_نمیرم که شمارو فراموش کنم هر از چند گاهی میام مثلا هر دو سه ماه میام برم یکم جا به جا بشم میام یک ماهی صبر میکنم
○هر روز باهات ویدیو کال میگیرم
_باشه😄
○دلم برات تنگ میشه
_منم دیگه کسی نیست که باهاش بحث کنم
○و دیگه کسی هم نیست که من رو مخش برم
_یاااااا
😂😂😂○
_اونجا قراره خیلی تنها بشم
○چرا تنها؟برو اینور اونور دوست پیدا کن ماشالله تو دوست پیدا کردن ماهری😂
_اره واقعا باید یکم با دیگران ارتباط برقرار کنم
○حالا زبونشون رو هم بلدی؟
_اره مدتی که پدر مادرم زنده بودن میرفتم کلاس زبان کره ای
○چه عالی تر
_میگما شنبه چه امتحانی داری؟
○علوم
_عه ماهم علوم داریم چه جالب
○هوم
_پاشو برو کتابتو بیار اینجا بخونیم باهم
○باشه
ماهان رفت کتابشو بیاره
دلم بیشتر از همه برای این پسر تنگ میشه برای دیوونه بازیاش و اذیت کردناش
همینجور تو فکر بودم که اومد نشست
○خب شروع میکنیم ببینیم کی زودتر تموم میکنه امشب فقط قراره ۴ فصل رو بخونیم سه روز تا امتحان مونده و ما قراره روزی پنج درس بخونیم
_اوکی بریم
شروع کردیم به خوندن
اون زودتر تموم کرد و شروع کرد به پرسیدن از من
همرو خوب و درست جواب میدادم
و من ازش پرسیدم
بیشتر سوالارو غلط جواب میداد
_معلومه که میخواستی زودتر از من تموم کنی و همرو الکی پلکی خوندی ها
○هوم🤣
ساعتو نگا کردم دیدم ساعت ۱۱ عه
_یا خدا ساعتو
○چیه مگه یازده عه تو که هر شب یک میخوابی
_همم🤣
○میگم بیا یه کاری کنیم
_چیکار؟
○ببین علی که صددرصد الان بیداره بیا بریم میشش ببریمش پایین بازی کنیم
_چی بازی
○یه بازی ای دیگه
_اوکی
با ماهان رفتیم در اتاق علی و ب
یهو وارد اتاقش شدیم که سکته رو زد
●وحشی ها چیکار میکنین
_وحشی خودتی عاقا
○حوصلمون سر رفت اومدیم سراغ تو بریم بازی کنیم
●زده به سرتون؟ساعت ۱۱ شب چی بازی میکنه؟
_اصن چرا بازی یه فیلم ترسناک بزار علی من میرم تخمه و خوراوی میارم ماهان تو هم اینجارو قشنگ اماده کن فیلم ببینیم
○عاااااا این خوبه
●همیشه عقلش هرجایی خوب کار میکنه از طرز فکرت خیلی خوشم میاد
_خا خا حالا چاپلوسی نکن وحشی😂
●رو میدی پررو میشه
رفتم تو اشپز خونه خیلی اروم هرچی لازم بود رو برداشتم اومدم بالا تا خواستم برم تو اتاق علی یه صدای ناجوری شنیدم از اتاق دایی اینا مغز منم که مث همیشه منحرف رفتم خرت و پرتارو گذاشتم تو اتاق و پسرا رو کشوندم بیرون
●چه مرگته الان چرا مارو اوردی بیرون
_ششش بیاین اینجا
رفتیم جلو در اتاق دایی اینا
_گوش کنین
گوشاشونو تیز کردن.........
(این قسمت:فضولان منحرف😂)
_هوم ولی خیلی هم نزدیک نیست ۳ هفته ی دیگه میرم
○این ۳ هفته زود میاد و تموم میشه
_هعی باید برم دیگه این برای خودم بهترینه
○میدونی اصلا راضی نیستم که بری
_نمیرم که شمارو فراموش کنم هر از چند گاهی میام مثلا هر دو سه ماه میام برم یکم جا به جا بشم میام یک ماهی صبر میکنم
○هر روز باهات ویدیو کال میگیرم
_باشه😄
○دلم برات تنگ میشه
_منم دیگه کسی نیست که باهاش بحث کنم
○و دیگه کسی هم نیست که من رو مخش برم
_یاااااا
😂😂😂○
_اونجا قراره خیلی تنها بشم
○چرا تنها؟برو اینور اونور دوست پیدا کن ماشالله تو دوست پیدا کردن ماهری😂
_اره واقعا باید یکم با دیگران ارتباط برقرار کنم
○حالا زبونشون رو هم بلدی؟
_اره مدتی که پدر مادرم زنده بودن میرفتم کلاس زبان کره ای
○چه عالی تر
_میگما شنبه چه امتحانی داری؟
○علوم
_عه ماهم علوم داریم چه جالب
○هوم
_پاشو برو کتابتو بیار اینجا بخونیم باهم
○باشه
ماهان رفت کتابشو بیاره
دلم بیشتر از همه برای این پسر تنگ میشه برای دیوونه بازیاش و اذیت کردناش
همینجور تو فکر بودم که اومد نشست
○خب شروع میکنیم ببینیم کی زودتر تموم میکنه امشب فقط قراره ۴ فصل رو بخونیم سه روز تا امتحان مونده و ما قراره روزی پنج درس بخونیم
_اوکی بریم
شروع کردیم به خوندن
اون زودتر تموم کرد و شروع کرد به پرسیدن از من
همرو خوب و درست جواب میدادم
و من ازش پرسیدم
بیشتر سوالارو غلط جواب میداد
_معلومه که میخواستی زودتر از من تموم کنی و همرو الکی پلکی خوندی ها
○هوم🤣
ساعتو نگا کردم دیدم ساعت ۱۱ عه
_یا خدا ساعتو
○چیه مگه یازده عه تو که هر شب یک میخوابی
_همم🤣
○میگم بیا یه کاری کنیم
_چیکار؟
○ببین علی که صددرصد الان بیداره بیا بریم میشش ببریمش پایین بازی کنیم
_چی بازی
○یه بازی ای دیگه
_اوکی
با ماهان رفتیم در اتاق علی و ب
یهو وارد اتاقش شدیم که سکته رو زد
●وحشی ها چیکار میکنین
_وحشی خودتی عاقا
○حوصلمون سر رفت اومدیم سراغ تو بریم بازی کنیم
●زده به سرتون؟ساعت ۱۱ شب چی بازی میکنه؟
_اصن چرا بازی یه فیلم ترسناک بزار علی من میرم تخمه و خوراوی میارم ماهان تو هم اینجارو قشنگ اماده کن فیلم ببینیم
○عاااااا این خوبه
●همیشه عقلش هرجایی خوب کار میکنه از طرز فکرت خیلی خوشم میاد
_خا خا حالا چاپلوسی نکن وحشی😂
●رو میدی پررو میشه
رفتم تو اشپز خونه خیلی اروم هرچی لازم بود رو برداشتم اومدم بالا تا خواستم برم تو اتاق علی یه صدای ناجوری شنیدم از اتاق دایی اینا مغز منم که مث همیشه منحرف رفتم خرت و پرتارو گذاشتم تو اتاق و پسرا رو کشوندم بیرون
●چه مرگته الان چرا مارو اوردی بیرون
_ششش بیاین اینجا
رفتیم جلو در اتاق دایی اینا
_گوش کنین
گوشاشونو تیز کردن.........
(این قسمت:فضولان منحرف😂)
۱۰.۸k
۱۴ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.