V... RHS:
V... RHS:
ارسلان: غذا هارو روی میز گذاشتم که همون لحظه بچه ها اومدن و نشستن پشت میز و
دیانا: کنار ارسلان نشستم و ارسلان جلوم یه جعبه پیتزا گذاشت و مشغول خوردنش شدم
ارسلان: دم گوش دیا لب زدم : آرومتر همه میفهمن بچت دختره
دیانا: یه بیشگون از دست ارسلان گرفتمو مشغول خوردن شدم
ارسلان : چیزی نگقتمو مشغول خوردن پیتزام شدم
نیکا : دیا رهام کجاس
دیا: توی اتاقتون گذاشتمش روی تخت خوابه
ارسلان: بلاخره تموم شد و همه رفتن توی اتاقشون و منو و دیانا هم رفتیم توی اتاق
دیانا: ارسلان میشه یه قرص مسکن بیاری
ارسلان: چی شده ؟
دیانا: کمرم درد میکنه
ارسلان: آخ بیام ماساژش بدم
دیانا: نهههه لازم نکرده
ارسلان: برعکس شو
دیانا: ارسلان قلط کردم نههه
ارسلان: غذا هارو روی میز گذاشتم که همون لحظه بچه ها اومدن و نشستن پشت میز و
دیانا: کنار ارسلان نشستم و ارسلان جلوم یه جعبه پیتزا گذاشت و مشغول خوردنش شدم
ارسلان: دم گوش دیا لب زدم : آرومتر همه میفهمن بچت دختره
دیانا: یه بیشگون از دست ارسلان گرفتمو مشغول خوردن شدم
ارسلان : چیزی نگقتمو مشغول خوردن پیتزام شدم
نیکا : دیا رهام کجاس
دیا: توی اتاقتون گذاشتمش روی تخت خوابه
ارسلان: بلاخره تموم شد و همه رفتن توی اتاقشون و منو و دیانا هم رفتیم توی اتاق
دیانا: ارسلان میشه یه قرص مسکن بیاری
ارسلان: چی شده ؟
دیانا: کمرم درد میکنه
ارسلان: آخ بیام ماساژش بدم
دیانا: نهههه لازم نکرده
ارسلان: برعکس شو
دیانا: ارسلان قلط کردم نههه
۱۶.۵k
۲۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.