فیک تک پارتی از تهیونگ
تعطیلات تابستون بود.
قرار بود با دوست پسرم تهیونگ بریم بیرون.
رفتم گوشیم رو برداشتم و بهش پیام و بهش پیشنهاد دادم که بریم طبیعت.
تهیونگ: فکر خوبی بود بیبی. نظرت چیه ساعت 5 عصر بریم. چون میتونیم بیشتر باهم وقت بگذرونیم.
منم قبول کردم
ساعت یه ربع به 5 بود.
من رفتم از کمدم یه لباس بندی لیمویی کیوت که تا زانو بود برداشتم.
یه کلاه باکت سفید هم برداشتم و به تهیونگ زنگ زدم که بریم
پیام های بازرگانی
وقتی رسیدیم تهیونگ داشت وسایلا رو از ماشین بیرون می آورد
منم از گلای اونجا خوشم اومد و رفتم یه چندتایی بچینم
حواسم نبود که یه خار رفت تو دستم و یه صدای🔞دادم
تهیونگ اومد
تهیونگ: اوه ا.ت چی شد؟
این چه صدای.... بود که دادی
ماجرا رو براش تعریف کردم.
من و تهیونگ نشستیم رو چمنا و تهیونگ خیلی کیوت خار رو در آورد.
بعد با هم رو چمنا دراز کشیدیم و اون روز بهمون خیلی خوش گذشت.
خب اگه افتضاح بود به بزرگی خودتون ببخشید. این اولین فیکم بود ♡
دوستون دارم
باییییی✧✦✧
قرار بود با دوست پسرم تهیونگ بریم بیرون.
رفتم گوشیم رو برداشتم و بهش پیام و بهش پیشنهاد دادم که بریم طبیعت.
تهیونگ: فکر خوبی بود بیبی. نظرت چیه ساعت 5 عصر بریم. چون میتونیم بیشتر باهم وقت بگذرونیم.
منم قبول کردم
ساعت یه ربع به 5 بود.
من رفتم از کمدم یه لباس بندی لیمویی کیوت که تا زانو بود برداشتم.
یه کلاه باکت سفید هم برداشتم و به تهیونگ زنگ زدم که بریم
پیام های بازرگانی
وقتی رسیدیم تهیونگ داشت وسایلا رو از ماشین بیرون می آورد
منم از گلای اونجا خوشم اومد و رفتم یه چندتایی بچینم
حواسم نبود که یه خار رفت تو دستم و یه صدای🔞دادم
تهیونگ اومد
تهیونگ: اوه ا.ت چی شد؟
این چه صدای.... بود که دادی
ماجرا رو براش تعریف کردم.
من و تهیونگ نشستیم رو چمنا و تهیونگ خیلی کیوت خار رو در آورد.
بعد با هم رو چمنا دراز کشیدیم و اون روز بهمون خیلی خوش گذشت.
خب اگه افتضاح بود به بزرگی خودتون ببخشید. این اولین فیکم بود ♡
دوستون دارم
باییییی✧✦✧
۸.۵k
۲۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.