شان و مقام زن
#شان_و_مقام_زن
🌼بدست آوردن رضایت پدر و مادر🌼
🍃 اویس قرنی از معدود یاران پیامبر صلی الله علیه و آله می باشد که در زهد و تقوی به درجات بلندی نائل شد و بعد از تلاشهای فراوان در راه احیای دین و دفاع از ولایت مولای متقیان علی علیه السلام در جنگ صفین در رکاب آن حضرت به شهادت رسید و در منطقه صفین مدفون شد 🌷🍃🌹
🍃 هنگامی که اویس در یمن بود، شتربانی می کرد و مادر پیری داشت که تحت تکفل او بود . او با اینکه علاقه شدیدی به وجود گرامی رسول الله صلی الله علیه و آله داشت، هیچ گاه نتوانست پیامبر را از نزدیک زیارت کرده و به نظاره آن سیمای ملکوتی بنشیند 🌷🍃🌹
🍃 در یکی از روزها که اشتیاق دیدار سرور کائنات در وجودش به شدت شعله ور گردید، از مادرش اجازه خواست تا به سرزمین حجاز آمده و حضرت رسول صلی الله علیه و آله را زیارت نماید، مادرش به او گفت 👈 پسرم ❗️ به دیدار آن حضرت برو و هرگاه پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه نبود، بیش از نصف روز در آنجا توقف نکن 🌷🍃🌹
🍃 اویس با زحمت فراوان فاصله بین یمن و مدینه را پیمود و به شهر پیامبر صلی الله علیه و آله رسید، اما با کمال ناباوری شنید که 👈 پیامبر صلی الله علیه و آله در شهر مدینه حضور ندارد 🌷🍃🌹
🍃 چون بیش از نصف روز فرصت نداشت و به والاترین هدف خود که فیض حضور پیامبر صلی الله علیه و آله بود، نائل نشد، به مسلمانان حاضر در مدینه اظهار داشت 👈 سلام مرا به حضرتش برسانید و بگوئید که مردی به نام اویس از یمن به زیارت شما آمده بود و چون از مادرش اجازه توقف بیشتری نداشت، با کمال ناراحتی به وطن خود مراجعت نمود 🌷🍃🌹
💫بعد از مدتی، پیامبر صلی الله علیه و آله به خانه بازگشت و فرمود 👈 نسیم بهشتی از سوی منطقه قرن می وزد، آه ❗️چه قدر به دیدار تو مشتاقم، ای اویس قرنی! ای مسلمانان ❗️هر کس او را دید سلام مرا به او برساند 🌷🍃🌹
منبع 📚 بحار الاانوار /جلد ۴۳/ صفحه ۱۵۵
🍃 عبدی می گوید 👈 پس از جستجوی زیاد به دیدار اویس قرنی رسیدم و به او گفتم: دلم می خواهد سخنی از رسول خدا صلی الله علیه و آله برایم نقل کنی . تا نام رسول خدا صلی الله علیه و آله را شنید، آهی عمیق کشید و اشک در چشمانش حلقه زد، و در حالی که بغض گلویش را
می فشرد، گفت: «افسوس! هزار افسوس! عمری برای او سوختم و عاقبت به دیدارش نرسیدم 🌷🍃🌹
منبع 📚 پیامبر ویاران/ جلد ۱/ صفحه ۳۴۵
🌼بدست آوردن رضایت پدر و مادر🌼
🍃 اویس قرنی از معدود یاران پیامبر صلی الله علیه و آله می باشد که در زهد و تقوی به درجات بلندی نائل شد و بعد از تلاشهای فراوان در راه احیای دین و دفاع از ولایت مولای متقیان علی علیه السلام در جنگ صفین در رکاب آن حضرت به شهادت رسید و در منطقه صفین مدفون شد 🌷🍃🌹
🍃 هنگامی که اویس در یمن بود، شتربانی می کرد و مادر پیری داشت که تحت تکفل او بود . او با اینکه علاقه شدیدی به وجود گرامی رسول الله صلی الله علیه و آله داشت، هیچ گاه نتوانست پیامبر را از نزدیک زیارت کرده و به نظاره آن سیمای ملکوتی بنشیند 🌷🍃🌹
🍃 در یکی از روزها که اشتیاق دیدار سرور کائنات در وجودش به شدت شعله ور گردید، از مادرش اجازه خواست تا به سرزمین حجاز آمده و حضرت رسول صلی الله علیه و آله را زیارت نماید، مادرش به او گفت 👈 پسرم ❗️ به دیدار آن حضرت برو و هرگاه پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه نبود، بیش از نصف روز در آنجا توقف نکن 🌷🍃🌹
🍃 اویس با زحمت فراوان فاصله بین یمن و مدینه را پیمود و به شهر پیامبر صلی الله علیه و آله رسید، اما با کمال ناباوری شنید که 👈 پیامبر صلی الله علیه و آله در شهر مدینه حضور ندارد 🌷🍃🌹
🍃 چون بیش از نصف روز فرصت نداشت و به والاترین هدف خود که فیض حضور پیامبر صلی الله علیه و آله بود، نائل نشد، به مسلمانان حاضر در مدینه اظهار داشت 👈 سلام مرا به حضرتش برسانید و بگوئید که مردی به نام اویس از یمن به زیارت شما آمده بود و چون از مادرش اجازه توقف بیشتری نداشت، با کمال ناراحتی به وطن خود مراجعت نمود 🌷🍃🌹
💫بعد از مدتی، پیامبر صلی الله علیه و آله به خانه بازگشت و فرمود 👈 نسیم بهشتی از سوی منطقه قرن می وزد، آه ❗️چه قدر به دیدار تو مشتاقم، ای اویس قرنی! ای مسلمانان ❗️هر کس او را دید سلام مرا به او برساند 🌷🍃🌹
منبع 📚 بحار الاانوار /جلد ۴۳/ صفحه ۱۵۵
🍃 عبدی می گوید 👈 پس از جستجوی زیاد به دیدار اویس قرنی رسیدم و به او گفتم: دلم می خواهد سخنی از رسول خدا صلی الله علیه و آله برایم نقل کنی . تا نام رسول خدا صلی الله علیه و آله را شنید، آهی عمیق کشید و اشک در چشمانش حلقه زد، و در حالی که بغض گلویش را
می فشرد، گفت: «افسوس! هزار افسوس! عمری برای او سوختم و عاقبت به دیدارش نرسیدم 🌷🍃🌹
منبع 📚 پیامبر ویاران/ جلد ۱/ صفحه ۳۴۵
۲.۹k
۱۶ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.