murdererفصل²
murdererفصل²
پارت¹¹
...
چند سال بعد'
لورا:جدی؟
+به خدا راست میگم
جیغی کشید
لورا:عررر دارم عمه میشممم
لبخندی زدم
لورا:پاشو بریم براش خرید کنیم
+لوراا به این زودی؟اصن نمیدونم دختره یا پسر
لورا:بلخرهه باید بریم خرید به جیمین گفتی؟
+نه گفتم سوپرایزش کنم چون امروزم تولدشه
لورا:چه بهتر پاشو بریمم
چند مین بعد'
لورا کلی لباس بچه خرید همه رنگ صورتی آبی زرد نارنجی
+لورا تموم شد بریم؟
لورا:برای جیمین کیک خریدی؟
+حواسم نبود این خریدارو بگیر من الان میام
رفتم داخل یه کیک به چشمم خورد با طرح جوجه بود
+ببخشید خانم این کیک میشه بدید
کیک تو جعبه تزئینی گذاشت داد شمع برداشتم پولشو حساب کردم رفتم سمت لورا
لورا:بریم؟
+بریم
شب'
لورا رفته بود که من و جیمین تنها باشیم در یهو باز شد پریدم بغل جیمین
+تولدت مبارککک جیمینی
خندید
جیمین:واییی مرسی پرنسس منن
بوسه ای به لبم زد
نشست رو مبل کیک دید
جیمین:من جوجم؟
+ارههه تو جوجه منیی
شمع گذاشتم رو کیک
+اول آرزووو کنن
جیمین:آرزو میکنم که هیچوقت ترکم نکنی و تا آخر عاشق هم باشیم
شمع فوت کرد دست براش زدم
+خوب اینم کادو من
جیمین:اوه برام سنگ تموم گذاشتی هاا
جعبه رو باز کرد لبخندش محو شد
جیمین:ات..شوخی میکنی؟
+نهه
بغلم کرد
جیمین:ات عاشقتممم
+من بیشتررر
²سال بعد'
پسرمون به دنیا اومد الانم تازه یاد گرفته حرف بزنه و راه بره در باز شد جیمین اومد سوبین سریع بلند شد رفت تو بغل جیمین
سوبین:بابااا
جیمین:پسر بابااا
جیمین اومد سمتم پیشونیم بوسید
+خوب خوب بشنید ناهار آمادس
نشستیم رو صندلی هامون
+سوبین بگو بابا شبیه کیه؟
سوبین:بابا جوجه ی
منو و جیمین با هم خندیدم
...
پارت¹¹ و آخر
مثل هميشه میدونم چرت بودد فیک بعدی از کوکی💋
پارت¹¹
...
چند سال بعد'
لورا:جدی؟
+به خدا راست میگم
جیغی کشید
لورا:عررر دارم عمه میشممم
لبخندی زدم
لورا:پاشو بریم براش خرید کنیم
+لوراا به این زودی؟اصن نمیدونم دختره یا پسر
لورا:بلخرهه باید بریم خرید به جیمین گفتی؟
+نه گفتم سوپرایزش کنم چون امروزم تولدشه
لورا:چه بهتر پاشو بریمم
چند مین بعد'
لورا کلی لباس بچه خرید همه رنگ صورتی آبی زرد نارنجی
+لورا تموم شد بریم؟
لورا:برای جیمین کیک خریدی؟
+حواسم نبود این خریدارو بگیر من الان میام
رفتم داخل یه کیک به چشمم خورد با طرح جوجه بود
+ببخشید خانم این کیک میشه بدید
کیک تو جعبه تزئینی گذاشت داد شمع برداشتم پولشو حساب کردم رفتم سمت لورا
لورا:بریم؟
+بریم
شب'
لورا رفته بود که من و جیمین تنها باشیم در یهو باز شد پریدم بغل جیمین
+تولدت مبارککک جیمینی
خندید
جیمین:واییی مرسی پرنسس منن
بوسه ای به لبم زد
نشست رو مبل کیک دید
جیمین:من جوجم؟
+ارههه تو جوجه منیی
شمع گذاشتم رو کیک
+اول آرزووو کنن
جیمین:آرزو میکنم که هیچوقت ترکم نکنی و تا آخر عاشق هم باشیم
شمع فوت کرد دست براش زدم
+خوب اینم کادو من
جیمین:اوه برام سنگ تموم گذاشتی هاا
جعبه رو باز کرد لبخندش محو شد
جیمین:ات..شوخی میکنی؟
+نهه
بغلم کرد
جیمین:ات عاشقتممم
+من بیشتررر
²سال بعد'
پسرمون به دنیا اومد الانم تازه یاد گرفته حرف بزنه و راه بره در باز شد جیمین اومد سوبین سریع بلند شد رفت تو بغل جیمین
سوبین:بابااا
جیمین:پسر بابااا
جیمین اومد سمتم پیشونیم بوسید
+خوب خوب بشنید ناهار آمادس
نشستیم رو صندلی هامون
+سوبین بگو بابا شبیه کیه؟
سوبین:بابا جوجه ی
منو و جیمین با هم خندیدم
...
پارت¹¹ و آخر
مثل هميشه میدونم چرت بودد فیک بعدی از کوکی💋
۸.۶k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.