part 36
#part_36
#فرار
اونجا بود یا من توهم زدم دوییدم همون سمت دیانا رفته بود و بین جمعیت گم شده بود و منم رفتم دنبال نیکا خانم جایی که نیکا کشیده شده بود کلا تو یه قسمته دیگه که تقریبا اصلا دید نداشت و منم چون از اول دقت کرده بودم فهمیدم رفتم جلو ولی هر چی گشتم چیزی نبود داشت باورم میشد خیالاتی شدم که یهو از تو یه مغازه ی بزرگ خیلی تاریک صدای جیغ اومد تو اون سر و صدای پاساژ گم شده بود ولی من چون نزدیک بودم شنیدم اروم رفتم جلوکه
نیم نگاهی به صورت شوکم انداخت و سرشو انداخت زیر و ادامه داد
-- دیدم یه پ سر جوون تو فاصله ی خیلی نزدیک از نیکت ایستاده و معلوم نیست چه غلطی میکنه نیکام جیغ میزد ولی مثه اینکه زورش به پسره نامرد نمیرسید نفهمیدم چرا ولی با اینکه مطمئنم نبودم اصلا دوست دیانا باشه یا نه ولی رفتم جلو و با پسره دست به یقه شدم
اروم دستشو کشید کنار ل*ب*ش که زخم بود
- اینم مدرک !
ولی من بی توجه به متین خون خونمو میخورد کی نیکارو تو تاریکی گیر اورده ؟محاله یه پسر غریبه باشه چون هیچ احمقی نمیاد تو شلوغی با یه دختر لاس بزنه اونم به زور اگه دیده باشنش نقشه هام به فنا میره
با صدای عصبی غریدم
-- فهمیدی کی بوده ؟
نگام کرد و سرشو به نشونه ی اره تکون داد
-- سامان !اینجوری که دیانا میگفت نامزد سابقش بوده
اونقدر عصبی بودم که دسته های مبلو محکم تو مشتام فشار میدادم و پوست دستام به سفیدی میزددختره احمق ! اخر پیداش کردن نفهمیدم چی شد که یهو بلند شدمو بی توجه به صدای متین با عصبانیت غیرقابل کنترل شده ای راه افتادم سمت اتاق نیکا ادمش میکنم باید با من در می افتاد دختره ی لجبازه سرتق اونقدر عصبی بودم که اصلا برام مهم نبود الان تو چه حالیه هر چی بوده تقصیر خودش بوده و صد درصد حقشه ازاولم نباید رو این دختر بچه لجباز و سرتق حساب باز میکردم از وقتی اومد همش دردسر بودو دردسر پا رو دم من گذاشتن و با اعصاب من بازی کردن عاقبت خوبی واسه هیچ کس نداشته ونداره روزگارشو سیاه میکنم هر پله ای که بالاتر میرفتم یه فکری تو سرم میومد اگه این یارو بلایی سرش میوورد مسئولش من می شدم اگه خانوادش تو خونه ی من پیداش کنن چه فکری میکنن ؟
ارسلان عصبی باشه؟😐😈
#فرار
اونجا بود یا من توهم زدم دوییدم همون سمت دیانا رفته بود و بین جمعیت گم شده بود و منم رفتم دنبال نیکا خانم جایی که نیکا کشیده شده بود کلا تو یه قسمته دیگه که تقریبا اصلا دید نداشت و منم چون از اول دقت کرده بودم فهمیدم رفتم جلو ولی هر چی گشتم چیزی نبود داشت باورم میشد خیالاتی شدم که یهو از تو یه مغازه ی بزرگ خیلی تاریک صدای جیغ اومد تو اون سر و صدای پاساژ گم شده بود ولی من چون نزدیک بودم شنیدم اروم رفتم جلوکه
نیم نگاهی به صورت شوکم انداخت و سرشو انداخت زیر و ادامه داد
-- دیدم یه پ سر جوون تو فاصله ی خیلی نزدیک از نیکت ایستاده و معلوم نیست چه غلطی میکنه نیکام جیغ میزد ولی مثه اینکه زورش به پسره نامرد نمیرسید نفهمیدم چرا ولی با اینکه مطمئنم نبودم اصلا دوست دیانا باشه یا نه ولی رفتم جلو و با پسره دست به یقه شدم
اروم دستشو کشید کنار ل*ب*ش که زخم بود
- اینم مدرک !
ولی من بی توجه به متین خون خونمو میخورد کی نیکارو تو تاریکی گیر اورده ؟محاله یه پسر غریبه باشه چون هیچ احمقی نمیاد تو شلوغی با یه دختر لاس بزنه اونم به زور اگه دیده باشنش نقشه هام به فنا میره
با صدای عصبی غریدم
-- فهمیدی کی بوده ؟
نگام کرد و سرشو به نشونه ی اره تکون داد
-- سامان !اینجوری که دیانا میگفت نامزد سابقش بوده
اونقدر عصبی بودم که دسته های مبلو محکم تو مشتام فشار میدادم و پوست دستام به سفیدی میزددختره احمق ! اخر پیداش کردن نفهمیدم چی شد که یهو بلند شدمو بی توجه به صدای متین با عصبانیت غیرقابل کنترل شده ای راه افتادم سمت اتاق نیکا ادمش میکنم باید با من در می افتاد دختره ی لجبازه سرتق اونقدر عصبی بودم که اصلا برام مهم نبود الان تو چه حالیه هر چی بوده تقصیر خودش بوده و صد درصد حقشه ازاولم نباید رو این دختر بچه لجباز و سرتق حساب باز میکردم از وقتی اومد همش دردسر بودو دردسر پا رو دم من گذاشتن و با اعصاب من بازی کردن عاقبت خوبی واسه هیچ کس نداشته ونداره روزگارشو سیاه میکنم هر پله ای که بالاتر میرفتم یه فکری تو سرم میومد اگه این یارو بلایی سرش میوورد مسئولش من می شدم اگه خانوادش تو خونه ی من پیداش کنن چه فکری میکنن ؟
ارسلان عصبی باشه؟😐😈
۳.۲k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.