پارت ۴
بعد از بیرون رفتنمون بهم با احرام گفت که برم سوار ماشینش بشم
+نمیرمم
_خودت خواستی
بغلم کرد و گذاشتتم جلو
+یااااا من میخوام عقب بشینم
_بهتره ساکت بشی وگرنه من میدونم و تو
بعد ازاین حرفش به کسی زنگ زد
_حتما
_بله
_چشم
فک کنم رییسش بود
توی اون مدت ساکت بودیم و فقط صدای بارون شنیده میشد
ساعت حدود سه ی شب بود که به یک عمارت زیبا که چند برابر عمارت پدر بود رسیدیم.....
و بعداز کلی راه رفتن به یک اتاق مجلل رسیدیم
_به عمارت جانگ خوش اومدی
+این جا مال توعه؟(شگفت زده)
_خب نه، برای رییسمه
_بهتره بخوابی ....
+م میشه اسمتو بدونم
_من جانگ هوسوکم و جی هوپ صدا میکنن
+کیم سولی
_خوشبختم سولی
من نمیتونم با لباس عروس راحت بشیم چه برسه که باهاش بخوابم....
+نمیرمم
_خودت خواستی
بغلم کرد و گذاشتتم جلو
+یااااا من میخوام عقب بشینم
_بهتره ساکت بشی وگرنه من میدونم و تو
بعد ازاین حرفش به کسی زنگ زد
_حتما
_بله
_چشم
فک کنم رییسش بود
توی اون مدت ساکت بودیم و فقط صدای بارون شنیده میشد
ساعت حدود سه ی شب بود که به یک عمارت زیبا که چند برابر عمارت پدر بود رسیدیم.....
و بعداز کلی راه رفتن به یک اتاق مجلل رسیدیم
_به عمارت جانگ خوش اومدی
+این جا مال توعه؟(شگفت زده)
_خب نه، برای رییسمه
_بهتره بخوابی ....
+م میشه اسمتو بدونم
_من جانگ هوسوکم و جی هوپ صدا میکنن
+کیم سولی
_خوشبختم سولی
من نمیتونم با لباس عروس راحت بشیم چه برسه که باهاش بخوابم....
۶.۵k
۰۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.