p3
کوک ک از خدا بیخبر ک فکر میکنه اته دختری هرزه و رده پایینه اینقدر شاخ شونه واسش کشید پس ولش کرد
ویو ات
بعد از صحبتای اقای جئون راه افتادم سمت دفتر مدیر(بله اته کوک رو میشناسته ادم مگه میشه بزرگ ترین مافیا جهانو نشناسه ولی کوک نشناختش چون میگفتن میخاد پسری ک مافیا کل اسیاس بیاد ولی اته دختر چون اینجور مردم فکر کردن پسره)
ات:در زدم و منتظر ورودم شدم
مدیر: بفرمایید داخل
ات:سلام اقای کانگ(اته خیلی خیلی سرد صحبت میکنه)
کانگ:اوه سلام خانم کیم...خوش امدید(تعظیم)
ات:ممنونم(سرد)
ات: کلاس من کجاست؟(سرد)
کانگ:دنبالم بیاید(با تعظیم راه افتاد)
ات پشت مدیر راه افتاد رسیدن ب کلاسB/1
مدیر پشت در واسه اته چند تا چیز رو توضیح داد...
مدیر:خانم کیم ایجا کلاس شماست و این کلاس برای کسانی در رده ی شما ولی پایین تر چون شما و اقای جئون و کیم بالا ترین مقام رو داخل این مدرسه و کلاس دارین هستین بعد از من شما هم بفرمایید داخل
مدیر وارد کلاس شد....
مدیر:امروز دانش اموز انتقالی داریم بفرمایید داخل خانم کیم...
ات: وقتی وارد شدم صدای wow همه رفت بالا رفتم روی سکو و خودمو معرفی کردم...
ات: سلام ات هستم ...دانش اموز انتقالی...امیدوارم باهم کنار بیایم(فوق سرد)
یهو همشون پچ پچاشون شروع شد ک مدیر گفت:
مدیر:خانم کیم میتونید پیش اقای کیم بشینید
ات:رفتم نشستم پیش کیم ...
متوجه نگاه شخصی روی خودم شدم برگشتم نگاه اون چشما کنم دیدم دوتا تیله سیاه دارن نگام میکنن ....و اونا مال کسی نبود جز....جئون...
با حس ...سرد...خشن...و دارک نگام میکرد ....خوشم اومد...!
تهیونگ:میبینم زبونتو موش خورده خانم کوچولو(پوزخند سرد)
ات:بی توجه به کیم جامدادیمو دراوردم زنگ اول معلم نداشتیم ازاد بودیم پس ی طراحی خونین زدم و کیم خیلی سرد نگاهشو ب طراحی دوخته بود
ات: اوم..... میبینم حالا تو زبونتو موش خورده... هوم؟( اروم و خیلی سرد س..ک..س..ی)
تهیونگ:بالاخره زبون باز کردی خانوم....
ات:کیم...(سرد اروم)
تهیونگ:(با ی پوزخند دنباله دار)خانوم کیمم(کیممم رو کشید)
ویو تهیونگ
واو خیلی ادم س..س..کس..یه.. خوشم اومد!
با نگاه اول خیلیا عاشقش میشن...
ویو کوک
هوم دارلینگ کوچولو تو کلاس ماست اوکی بیب فعلا بهت سخت نمیگیرم....
همه با نگاه اول ...عاشقش میشن
درسته ...قشنگ.. تایپ منه..ولی حیف... فعلا زوده ....!
ویوات
حواسم ب طراحی کشیدنم بود ک دیدم ی دست سرد اومد روی رون برهنم منم با خیال اینکه کیمه رو مو سمتش گرفتم دیدم سرش روی میزه ...برگشتم ک با صورت جئون توی یک میلی متری صورتم مواجه شدم....منم همینطور موندم و سرد بی احساس ب چشماش زل زدم...
کوک:هوم بیب...میدونی الان توی صورت کیه؟(سرد پوزخند کنج لبش)
ات: هوم.... اقای جئون(سرد و ریلکس و اروم)(بچم اینقدر سرده ک کوک ت تعجبه همه ک واسش میمردن پس اته چشه)
کوک:اومم....پس منو میشناسی....هوم پس چرا من نشناسمت(سرد بم و امد توی گودی گردن اته)(دستش رو بالاتره رونش برد)
ات:هومم ....واقعا ...چرانشناسیم!(سرد و رفت توی گوشش گفت اروم )(دستش رو گذاشته روی رون کوک و کم کم بالا میبره)
کوک:دیدم ک همچین دختری واقعا خندم اومد ....یکی لجباز تر از یکی دیگه!
ویو ات
بعد از صحبتای اقای جئون راه افتادم سمت دفتر مدیر(بله اته کوک رو میشناسته ادم مگه میشه بزرگ ترین مافیا جهانو نشناسه ولی کوک نشناختش چون میگفتن میخاد پسری ک مافیا کل اسیاس بیاد ولی اته دختر چون اینجور مردم فکر کردن پسره)
ات:در زدم و منتظر ورودم شدم
مدیر: بفرمایید داخل
ات:سلام اقای کانگ(اته خیلی خیلی سرد صحبت میکنه)
کانگ:اوه سلام خانم کیم...خوش امدید(تعظیم)
ات:ممنونم(سرد)
ات: کلاس من کجاست؟(سرد)
کانگ:دنبالم بیاید(با تعظیم راه افتاد)
ات پشت مدیر راه افتاد رسیدن ب کلاسB/1
مدیر پشت در واسه اته چند تا چیز رو توضیح داد...
مدیر:خانم کیم ایجا کلاس شماست و این کلاس برای کسانی در رده ی شما ولی پایین تر چون شما و اقای جئون و کیم بالا ترین مقام رو داخل این مدرسه و کلاس دارین هستین بعد از من شما هم بفرمایید داخل
مدیر وارد کلاس شد....
مدیر:امروز دانش اموز انتقالی داریم بفرمایید داخل خانم کیم...
ات: وقتی وارد شدم صدای wow همه رفت بالا رفتم روی سکو و خودمو معرفی کردم...
ات: سلام ات هستم ...دانش اموز انتقالی...امیدوارم باهم کنار بیایم(فوق سرد)
یهو همشون پچ پچاشون شروع شد ک مدیر گفت:
مدیر:خانم کیم میتونید پیش اقای کیم بشینید
ات:رفتم نشستم پیش کیم ...
متوجه نگاه شخصی روی خودم شدم برگشتم نگاه اون چشما کنم دیدم دوتا تیله سیاه دارن نگام میکنن ....و اونا مال کسی نبود جز....جئون...
با حس ...سرد...خشن...و دارک نگام میکرد ....خوشم اومد...!
تهیونگ:میبینم زبونتو موش خورده خانم کوچولو(پوزخند سرد)
ات:بی توجه به کیم جامدادیمو دراوردم زنگ اول معلم نداشتیم ازاد بودیم پس ی طراحی خونین زدم و کیم خیلی سرد نگاهشو ب طراحی دوخته بود
ات: اوم..... میبینم حالا تو زبونتو موش خورده... هوم؟( اروم و خیلی سرد س..ک..س..ی)
تهیونگ:بالاخره زبون باز کردی خانوم....
ات:کیم...(سرد اروم)
تهیونگ:(با ی پوزخند دنباله دار)خانوم کیمم(کیممم رو کشید)
ویو تهیونگ
واو خیلی ادم س..س..کس..یه.. خوشم اومد!
با نگاه اول خیلیا عاشقش میشن...
ویو کوک
هوم دارلینگ کوچولو تو کلاس ماست اوکی بیب فعلا بهت سخت نمیگیرم....
همه با نگاه اول ...عاشقش میشن
درسته ...قشنگ.. تایپ منه..ولی حیف... فعلا زوده ....!
ویوات
حواسم ب طراحی کشیدنم بود ک دیدم ی دست سرد اومد روی رون برهنم منم با خیال اینکه کیمه رو مو سمتش گرفتم دیدم سرش روی میزه ...برگشتم ک با صورت جئون توی یک میلی متری صورتم مواجه شدم....منم همینطور موندم و سرد بی احساس ب چشماش زل زدم...
کوک:هوم بیب...میدونی الان توی صورت کیه؟(سرد پوزخند کنج لبش)
ات: هوم.... اقای جئون(سرد و ریلکس و اروم)(بچم اینقدر سرده ک کوک ت تعجبه همه ک واسش میمردن پس اته چشه)
کوک:اومم....پس منو میشناسی....هوم پس چرا من نشناسمت(سرد بم و امد توی گودی گردن اته)(دستش رو بالاتره رونش برد)
ات:هومم ....واقعا ...چرانشناسیم!(سرد و رفت توی گوشش گفت اروم )(دستش رو گذاشته روی رون کوک و کم کم بالا میبره)
کوک:دیدم ک همچین دختری واقعا خندم اومد ....یکی لجباز تر از یکی دیگه!
۱۴.۸k
۱۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.