پارت دارم.حمایت فراموش نشه.
به تعداد اشک هایمان میخندیم
ارسلان
نمیدونم ساعت چند بود که گوشیم زنگ خورد.
با صدای خش داری جواب دادم.
(شروع مکالمه)
(من)الو بفرماید؟
(دیانا)خوابی هنوز سلطان؟
(من)با اجازتون...
(دیانا)گگگگ با اجازتون.
(من)الان ادای منو در آوردی؟
دیانا خندی شیطونی کرد و با عشوی ساختی گفت.
(دیانا)با اجازتون.
(من)ای دختر شیطون زندگی قبلیت توپ شیطونک بودی.
دیانا چند دقیقه سکوت کرد
(من)الو رفتی؟
(دیانا)فکر کنم بودم...
(من)چطور؟
(دیانا)هیچی بعدن میگم بهت.
(من)ااااا باشه
(دیانا)انقدر حرف زدی یادم رفت چی میخواستم بگم.
(من)من زیاد حرف زدم یا تو
(دیانا)معلومه تو
تا خواستم چیزی بگم گفت
(دیانا)هیسسسسس سکوت کن دلبندم رو حرف من حرف نیار. زود اماده شو آومدم دنبالت بیرم دکتر پکتر.چیزی هم نخور شاید بخوان آزمایش بگیرن.
(من)آها چشم فرمانده چقدر زمان دارم؟
(دیانا)آره سرباز به دلیل این که من یک خانوم با شخصیت و زیبا و صد البته خوش پوش هستم.
نیاز به زمان زیادی دارم برای اماده شدن پس تو ۱:۳۰وقت داری.
(من)اها بعد اون وقت یه سوال دیگه دکتر که معلومه چیه ولی پکتر یعنی چی؟
(دیانا)بزرگ میشی میفهمی حالا هم گو کن کار دارم.
(من)اها بعله مادمازل متشکرم.
(دیانا)قربون شما بدرود.
(من)فعلا.
(پایان مکالمه)
خندی به این دیونه بازیامون مردم از جام بلند شدم و یه راست خودم رو انداختم تو حموم تا یه دوش بگیرم.
پارت_۴۵
ارسلان
نمیدونم ساعت چند بود که گوشیم زنگ خورد.
با صدای خش داری جواب دادم.
(شروع مکالمه)
(من)الو بفرماید؟
(دیانا)خوابی هنوز سلطان؟
(من)با اجازتون...
(دیانا)گگگگ با اجازتون.
(من)الان ادای منو در آوردی؟
دیانا خندی شیطونی کرد و با عشوی ساختی گفت.
(دیانا)با اجازتون.
(من)ای دختر شیطون زندگی قبلیت توپ شیطونک بودی.
دیانا چند دقیقه سکوت کرد
(من)الو رفتی؟
(دیانا)فکر کنم بودم...
(من)چطور؟
(دیانا)هیچی بعدن میگم بهت.
(من)ااااا باشه
(دیانا)انقدر حرف زدی یادم رفت چی میخواستم بگم.
(من)من زیاد حرف زدم یا تو
(دیانا)معلومه تو
تا خواستم چیزی بگم گفت
(دیانا)هیسسسسس سکوت کن دلبندم رو حرف من حرف نیار. زود اماده شو آومدم دنبالت بیرم دکتر پکتر.چیزی هم نخور شاید بخوان آزمایش بگیرن.
(من)آها چشم فرمانده چقدر زمان دارم؟
(دیانا)آره سرباز به دلیل این که من یک خانوم با شخصیت و زیبا و صد البته خوش پوش هستم.
نیاز به زمان زیادی دارم برای اماده شدن پس تو ۱:۳۰وقت داری.
(من)اها بعد اون وقت یه سوال دیگه دکتر که معلومه چیه ولی پکتر یعنی چی؟
(دیانا)بزرگ میشی میفهمی حالا هم گو کن کار دارم.
(من)اها بعله مادمازل متشکرم.
(دیانا)قربون شما بدرود.
(من)فعلا.
(پایان مکالمه)
خندی به این دیونه بازیامون مردم از جام بلند شدم و یه راست خودم رو انداختم تو حموم تا یه دوش بگیرم.
پارت_۴۵
۵.۳k
۰۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.