عشق مخفی پارت ۱۷
یونگی: باشه
پاشد و رفت حموم اخیششش
منم رفتم پایین
نامجون: یونگی کو
جیمین: رفت حموم
تهیونگ و نامجون یه نگاه بهم کردن و یه حالت استرسی گرفتن
جیمین: چتونه
تهیونگ: با شناختی که از یونگی داریم بهتر بود قبول میکردی
کوک: منم فهمیدم یونگی خیاـی لجبازه
جیمین: الان چیکار کنم
جین: برو پیشش
جیمین: اها یعنی میگی پاشم برم حموم درحالیکه دیشب حموم بودم؟
جین: گشاد
جیمین: باشه بابا رفتم
رفتم تو اتاق لباسامو در اوردم و رفتم تو حموم
یونگی: چی میخوای(مثلا قهرع)
جیمین: لجباز
یونگی: وقتی دارم میمیرم و نمیخوای کمکم کنی توقع داری بگم فدات بشم
جیمین: خب حالا لج نکن
یونگی: نمیخوام
جیمین: اگه الان کمکت کنم چی؟
یونگی:(نگاه شیطانی)
نزدیکش شدم و
بچه ها تازگیا مامانم خیلی گوشیمو چک میکنه و یکی دو روز گوشیمو گرفته بود واقعا میترسم.
پاشد و رفت حموم اخیششش
منم رفتم پایین
نامجون: یونگی کو
جیمین: رفت حموم
تهیونگ و نامجون یه نگاه بهم کردن و یه حالت استرسی گرفتن
جیمین: چتونه
تهیونگ: با شناختی که از یونگی داریم بهتر بود قبول میکردی
کوک: منم فهمیدم یونگی خیاـی لجبازه
جیمین: الان چیکار کنم
جین: برو پیشش
جیمین: اها یعنی میگی پاشم برم حموم درحالیکه دیشب حموم بودم؟
جین: گشاد
جیمین: باشه بابا رفتم
رفتم تو اتاق لباسامو در اوردم و رفتم تو حموم
یونگی: چی میخوای(مثلا قهرع)
جیمین: لجباز
یونگی: وقتی دارم میمیرم و نمیخوای کمکم کنی توقع داری بگم فدات بشم
جیمین: خب حالا لج نکن
یونگی: نمیخوام
جیمین: اگه الان کمکت کنم چی؟
یونگی:(نگاه شیطانی)
نزدیکش شدم و
بچه ها تازگیا مامانم خیلی گوشیمو چک میکنه و یکی دو روز گوشیمو گرفته بود واقعا میترسم.
۵.۱k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.