عشق حرف حالیش نمیشه🥺 پارت۳

که یهو............
شوگا: لیسا خانم گوشیتون داره زنگ میخوره
لیسا: بله جواب بده چرا حرف نیزنی؟
شوگا: چیزی شده؟
لیسا: نه مزاحم تلفنی هست
شوگا: آها
صبحانه رو خوردیم
شوگا: الان بریم دمبال کارا
لیسا: آره منم کاری ندارم
دوتامون ادامه شدیم
لیسا: من اماده ام
شوگا: منم
رفتیم گشتیم تا ناهار
لیسا: من میرم ناهار بگیرم
شوگا: باشه همیحا منتظرتم
رفتم ناهار گرفتم اومدم
لیسا: اینم ناهار
دوتامون خوردیم رفتیم باز بگردیم
که شد ساعت ۳
ساعت ۳ باز گشنمون شد
رفتم یه کیک و آب میوه گرفتم خوردیم
من تا خوردم خوابم برد سرم رو گذاشتم رو شونه ی شوگا
شوگا یه لبخند زد و نگاه یه نقره فروشی کرد
شوگا: لیسا لیسا بیدار شو
لیسا: چیه چی شده؟
شوگا: بیا بریم نقره فروشی رو به رو ای
لیسا: چرا؟
شوگا دستم رو گرفت رو آوردم
شوگا: لیسا کدومشون رو دوست داری
لیسا: چرا میپرسی؟
شوگا: تو بگو
لیسا: خب این
شوگا: آقا میشه اینو حساب کنید
لیسا: تو کی پول نداری!!
شوگا: دیشب یکم تو کتم داشتم😁
گردنبده رو برام خرید و اومدیم
شوگا: بپوشش
لیسا: بزار بریم خونه میپوشم
شوگا: نه من حرف حالیم نیست باید بپوشی
لیسا: خب من چه جوری بپوشم وقت ینمیدونم پشتم رو ببینم؟
شوگا: خب بیا من برات میپوشم
برام بپوشتو نگام کرد
شوگا: بهت میاد
لیسا: واقعا