فیک تهیونگ پارت 1
فیک تهیونگ پارت 1
وقتی دخترتون بزرگ ترین مافیای جهان میشه
ات، مثل هر روز از خواب پاشدم بدنم به شدت درد میکرد و کبود شده بود اون تهیونگ لعنتی(بچه ها فقط و فقط فیکه اوکی) کتکم زده بود زندگیه من مثل جهنم شده بود هروز و هروز کتک
فلش بک به دیشب
تهیونگ، مگه نگفتممم این لباس و نپوششششش (داد)
ات. تهیونگ اینکه باز نیس
تهیونگ، رو حرف من حرف میزنی هرزههههه... و شروع میکنه به کتک زدن
پایان فلش بک
زمان حال ات
ات، خوب من الان 24 سالمه و تهیونگ 27 سالشه بزارین از جایی که با تهیونگ آشنا شدم و براتون تعریف کنم
فلش بک به 6 سال پیش
ات دختری با موهای بلند خورمایی چشمایی قهوه ای روشن و قد متوسط
ات، داشتم میرفتم کلاسم رفتم و رو صندلیم نشستم استاد اومد و
استاد، بچه ها یک دانش آموز انتغالی داریم... لطفا بیایین تو
پسره، سلام من دانش آموز انتغالی کیم تهیونگ هستم از آشنایی تون خوش بختم امید وارم دوس تای خوبی برای هم باشیم
استاد، خوب تهیونگ برو پیش ات بشین
(تهیونگ و ته مینویسم)
ته، چشم... رفتم پیش ی دختره که فکنم اسمش ات بود نشستم خوشگل بود سلام کردم
ات، ته اومد پیشم نشست و سلام کرد منم سلام کردم
پرش به زنگ تفریح
ته، دیدم ات اونجا رو نیمکت نشسته بود پس رفتم پیشش... ات
ات، نشسته بودم که یکی صدام کرد سرمو بالا بردم ته بود... ات، بله. ته، میای دوست شیم
ات، دوست؟ ته نه من ظورم اون دوست نه دوست های معمولی
ات، آها اوکی.... رفیق
ته😁
پرش به 5 سال بعد
(ات اینجا 23 سالشه)
ات، تههههههههه اون بستنی رو بدهههه
ته، نمی دومممم مال خودمهههه
از زبان آدمین
بله درسته ات و تهیونگ باهم دوست پسر و دوست دختر شدن
ته، آها راستی امشب ی مهمونی دعوتیم ساعت 8 باید اونجا باشیم
ات، آها باشه......
پرش ساعت 6 و نیم بعدظهر
ات، بلند شدم رفتم حموم اومدم و موهام خوش کردم نشستم جلو میز آرایش ی آرایش لایت کردم موهام و از بالا دم اسبی بستم پایینشو حالت دادم ی لباس مشکی که بالای زانوم بود پوشیدم عطرمم زدم و تماممم
ته، منم حارض شدم(حوصله ی نوشتنشو نداشتم😂)
رفتیم با ات مهمونی وارد سالن شدیم و 20 دقیقه این نشستیم که جک رو دیدم رفتم پیشش و گرم صحبت شدم
ات، ته رفت پیش یکی از دوستاش حدود نیم ساعتی میشد پس رفتم سمت ته و در گوشش گفتم.. ته من دارم میرم سرویس بهداشتی
ته، باشه
آت، رفتم اومدم بیرون که دستام و بشورم شستم اومدم برم بیرون که یک نفرو دیدم صورتشو پوشونده و دستش ی چیزی هس خاستم ردشم که جلومو گرفت
فرد ناشناس، ات میخام زندگیت رو نابود کنم
ات، چی.. تو کی هستی و اسم من و از کجا میدونی
فرد ناشناس، حالا دیگه این برگه ای که میبینی زندگیت و جهنم میکنه
ات، برگرو گرفتم....... چییییی ی عکس فوتوشاپ شده بود که من زیر یکی هستم نهنه نههه این و میخاد به ته بده
ات،
وقتی دخترتون بزرگ ترین مافیای جهان میشه
ات، مثل هر روز از خواب پاشدم بدنم به شدت درد میکرد و کبود شده بود اون تهیونگ لعنتی(بچه ها فقط و فقط فیکه اوکی) کتکم زده بود زندگیه من مثل جهنم شده بود هروز و هروز کتک
فلش بک به دیشب
تهیونگ، مگه نگفتممم این لباس و نپوششششش (داد)
ات. تهیونگ اینکه باز نیس
تهیونگ، رو حرف من حرف میزنی هرزههههه... و شروع میکنه به کتک زدن
پایان فلش بک
زمان حال ات
ات، خوب من الان 24 سالمه و تهیونگ 27 سالشه بزارین از جایی که با تهیونگ آشنا شدم و براتون تعریف کنم
فلش بک به 6 سال پیش
ات دختری با موهای بلند خورمایی چشمایی قهوه ای روشن و قد متوسط
ات، داشتم میرفتم کلاسم رفتم و رو صندلیم نشستم استاد اومد و
استاد، بچه ها یک دانش آموز انتغالی داریم... لطفا بیایین تو
پسره، سلام من دانش آموز انتغالی کیم تهیونگ هستم از آشنایی تون خوش بختم امید وارم دوس تای خوبی برای هم باشیم
استاد، خوب تهیونگ برو پیش ات بشین
(تهیونگ و ته مینویسم)
ته، چشم... رفتم پیش ی دختره که فکنم اسمش ات بود نشستم خوشگل بود سلام کردم
ات، ته اومد پیشم نشست و سلام کرد منم سلام کردم
پرش به زنگ تفریح
ته، دیدم ات اونجا رو نیمکت نشسته بود پس رفتم پیشش... ات
ات، نشسته بودم که یکی صدام کرد سرمو بالا بردم ته بود... ات، بله. ته، میای دوست شیم
ات، دوست؟ ته نه من ظورم اون دوست نه دوست های معمولی
ات، آها اوکی.... رفیق
ته😁
پرش به 5 سال بعد
(ات اینجا 23 سالشه)
ات، تههههههههه اون بستنی رو بدهههه
ته، نمی دومممم مال خودمهههه
از زبان آدمین
بله درسته ات و تهیونگ باهم دوست پسر و دوست دختر شدن
ته، آها راستی امشب ی مهمونی دعوتیم ساعت 8 باید اونجا باشیم
ات، آها باشه......
پرش ساعت 6 و نیم بعدظهر
ات، بلند شدم رفتم حموم اومدم و موهام خوش کردم نشستم جلو میز آرایش ی آرایش لایت کردم موهام و از بالا دم اسبی بستم پایینشو حالت دادم ی لباس مشکی که بالای زانوم بود پوشیدم عطرمم زدم و تماممم
ته، منم حارض شدم(حوصله ی نوشتنشو نداشتم😂)
رفتیم با ات مهمونی وارد سالن شدیم و 20 دقیقه این نشستیم که جک رو دیدم رفتم پیشش و گرم صحبت شدم
ات، ته رفت پیش یکی از دوستاش حدود نیم ساعتی میشد پس رفتم سمت ته و در گوشش گفتم.. ته من دارم میرم سرویس بهداشتی
ته، باشه
آت، رفتم اومدم بیرون که دستام و بشورم شستم اومدم برم بیرون که یک نفرو دیدم صورتشو پوشونده و دستش ی چیزی هس خاستم ردشم که جلومو گرفت
فرد ناشناس، ات میخام زندگیت رو نابود کنم
ات، چی.. تو کی هستی و اسم من و از کجا میدونی
فرد ناشناس، حالا دیگه این برگه ای که میبینی زندگیت و جهنم میکنه
ات، برگرو گرفتم....... چییییی ی عکس فوتوشاپ شده بود که من زیر یکی هستم نهنه نههه این و میخاد به ته بده
ات،
۸.۴k
۱۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.