پارت یازدهم خاطرات عشق پرپر شده

ا،ت : حالت بهتره ؟ تب که نداری پس باید خوب باشی
جیمین:  حالم خیلی بهتره
ا،ت : جیمین من همش یاد اون روز میوفتم
جیمین:  کدوم روز
ا،ت : روز که ازلب پرت گاه کشیدیم عقب ازم خواستی ادامه بدم اون روز یونجی هم باهات بود ولی تو ..
جیمین: بعد اون ماجرا یونجی یه مدت باهام قهر کرد ولی من به نظر خودم کار خوبی کرده بودم
ا،ت : عروسی کنیم بعد بریم آمریکا؟ یا برین آمریکا عروسی بگیریم ؟
جیمین:آمریکا
ا،ت : مهمونا تا آمریکا بیان ؟
جیمین:  تو مگه خانوادت آمریکا نیستن
ا،ت : خانواده تو رو میگم
جیمین:اونا منتظرن یکی عروسی کنه برن خارج از کره
ا،ت : خب باشه من با مادرم هماهنگ کردم
جیمین : پس باید زودتر بریم کارهامون رو بکنیم
ا،ت : فردا میریم سرمزار یونجی بعدم میریم آمریکا
جیمین:  مگه فردا دوشنبه است ؟
ا،ت : متأسفانه اره
جیمین: برو بخواب صلح باید زود بلند شیم
صبح روز بعد :
جیمین:  من وسایلم روجمع کردم
ا،ت : منم آماده ام
جیمین: بریم
میا : بیاید دیگه دیر میشه چقدر شما طولش میدید ا،ت توکه اونجا وسایل داری عه
جیمین: اومدیم غر نزن دختر
ا،ت : وسایل رو بفروش خونه روهم بزار برای فروش
جیمین:  مگه نمیخوای برگردی کره
ا،ت : بعدش باید برم خونه شوهر ....